دنت و حامیان توهمگرای او پاسخ میدهند که «جنبه ذهنی» فوقالذکر از ضمیر خودآگاه وجود ندارد، و یک بقایای غیرعلمی از «روانشناسی عامیانه» عقل سلیم است، و اینکه بازتعریف ادعایی او تنها توصیف منسجم از آگاهی است.
خوراکیهای شیرین در روش آشپزی آذربایجان به عنوان سومین غذا سرو میشود. به همین خاطر انواع آنها محدود است. («فرنی»، سوجوق»، «تَرَک) و «قویماق» رایجترین انواع غذاهای فوقالذکر میباشد. نهارخوری در آذربایجان با خوردن شربت و شیرینی به اتمام میرسد.
این خطاب با قریش است، میگوید از اهل دانش بپرسید ایشان که کتب خواندهاند و اخبار پیشینیان دانستهاند و برسل اقرار دادهاند، اگر شما نمیدانید که پیغامبران بشر بودهاند. قال ابن زید: اراد بالذکر القرآن، یعنی فسئلوا المؤمنین العالمین من اهل القرآن، و هذا ما قال علی (ع) لمّا نزلت هذه الآیة نحن اهل الذکر یعنی المؤمنین.
ذکرتک لا ابی نسیتک لمحة واهون ما فی الذکر ذکر لسان
«فَأَنْشَأْنا لَکُمْ بِهِ» ای بالماء، «جَنَّاتٍ مِنْ نَخِیلٍ وَ أَعْنابٍ لَکُمْ فِیها» ای فی الجنّات «فَواکِهُ کَثِیرَةٌ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ» شتاء و صیفا، و خصّ النخیل و الاعناب بالذکر لانّهما اکثر فواکه العرب، فالنخیل لاهل مکة و المدینة و الاعناب لاهل الطائف.
اسماعیل خان یاراحمدی ملقب به سالار ارفع فرزند حیدر خان سرتیپ و نوه حاج احمد خان یاراحمد ازبزرگان خاندان یاراحمدی و از سیاستمداران ایرانی عصر پهلوی بود، که در دورههای (دوازدهم و سیزدهم) مجلس بعنوان نماینده مردم بروجرد در مجلس شورای ملی حضور داشت.دوره های فوق الذکر ( سال 1318 شمسی لغایت1322شمسی ) مقارن است با ورود ارتش اشغالگر متفقین و همچنین پایان جنگ جهانی دوم...
(در اینجا از خصوصیات فوقالذکر استفاده میکنیم
ابراهیم العُرَیِّض (۸ مارس ۱۹۰۸–۱ مه ۲۰۰۲) شاعر و نویسنده بحرینی بود که به هنگام استقلال بحرین چند منصب سیاسی برگرفت. الذکری (سالگرد)، العرائس (عروسها)، قبلتان (دو بوسه)، أرض الشهداء (سرزمین شهیدان)، شموع (شمعها)، مذکرات شاعر (خاطرات یک شاعر)، وا معتصماه از دیوانهای شعری اوست. همچنین دیدگاههای نوین در فن شعر و برگزیدههایی از شعر نو را نوشت. دخترش ثریا العریض دربارهٔ کتابخانهٔ او گفته است که دربرگیرندهٔ دهها هزار کتاب میشده است که همهٔ اتاقهای خانه را پُر میکرد و آن ها را به باشگاه عربی بحرین اهدا کرد تا کتابخانهای همگانی گردد.
از آنجاییکه استرابون دو هجوم را به آسیای صغیر قبول دارد میتوان چنین فرض کرد که یکی از این دو حمله - یعنی حملهٔ اولی سال ۶۷۶ تا ۶۷۴ - از طرف کیمریان انجام گرفته و بر خلاف آنچه استرابون معتقد است نه از مغرب به مشرق، بلکه در امتداد کرانهٔ قفقازی دریای سیاه در همان جهتی که هرودوت ذکر میکند صورت گرفته باشد. استرابون و کالیماخ نیز از نام پیشوای مزبور «لیگدامیس» مطلع بودند. نویسندهٔ اخیرالذکر مینویسد که وی نتوانست افس و گسیخا را تصرّف کند.
الوجد بعد وجود الحق بهتان والذکر دون جحود الذکر نسیان
«یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً» الظماء العطش و خص الظمآن بالذکر لشدة حاجته الی الماء، و اذا انتهی الی ذلک المواضع فلم یجد الماء کانت الدّهشة و الحیرة اکثر، «حَتَّی إِذا جاءَهُ» ای جاء السراب، «لَمْ یَجِدْهُ کما ظنه، و قیل لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً ینفعه «وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ»، ای عند عمله و محاسبا ایّاه، «فَوَفَّاهُ حِسابَهُ» ای حاسبه و اعطاه جزاء اعماله وافیا غیر مبخوس و لا منقوص، و قیل وجد اللَّه بالمرصاد، فوفاه حسابه الحساب هاهنا الجزاء، و هذا من قول الموبخ سأفرغن الی محاسبتک، «وَ اللَّهُ سَرِیعُ، الْحِسابِ» اذا حاسب فحسابه سریع، روی ان علیّا عنه سئل کیف یحاسبهم فی حالة واحدة، فقال کما یرزقهم فی حالة واحدة.
«وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ» الزبور المزبور و هو المکتوب، یقال زبرت الشیء ای کتبته. زبور نامی است هر کتابی را که به پیغامبری فرو آمد، و ذکر اینجا لوح محفوظ است. میگوید ما نوشتیم و حکم کردیم در کتابهای منزل به پیغامبران پس آن که در لوح محفوظ مثبت کرده بودیم و نوشته، حمزه «فِی الزَّبُورِ» بضمّ الزّاء خواند، جمع زبر، و هی الکتب المنزلة، و قیل معناه قضینا و بینّا فی الکتب المنزلة الی الارض من بعد ما ذکرنا فیها من الوحی. شعبی گفت زبور کتاب داودست و ذکر تورات موسی، و قیل الزبور کتاب داود، و الذکر القرآن، و بعد بمعنی قبل کقوله: «وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها» ای قبل ذلک و مثله فی الظروف وراء، فانّه یکون بمعنی خلف و بمعنی امام و یستعمل لهما. معنی آنست که ما در زبور داود نوشتیم پیش از قرآن محمد. «أَنَّ الْأَرْضَ» یعنی ارض الجنّة. «یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ» المؤمنون، دلیله قوله: «أُولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ» و قال تعالی: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ» یعنی ارض الجنّة. و گفتهاند زمین اینجا زمین دنیاست آن گه خلاف کردند که کدام زمین است؟ قومی گفتند زمین مقدسه است و عبادی الصالحون بنی اسرائیلاند که میراث بردند از جبّاران. قومی گفتند زمین مصر است که میراث بردند از قبطیان. قومی گفتند همه زمین دنیا خواهد که امت محمد میراث بردند از جهانیان که پیش از ایشان بودند، و هذا حکم من اللَّه سبحانه باظهار الدّین و اعزاز المسلمین و قهر الکافرین. قال اللَّه تعالی: «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»، و قال وهب قرأت فی عدة کتب من کتب اللَّه سبحانه قال اللَّه عز و جل: «انّی لاورث الارض عبادی الصّالحین» من امّة محمّد.
و برای این گفت حق تعالی، «وذکر فان الذکری تنفع المومنین» و نفس تو هم از جنس نفس دیگران است، آخر توبیخ و پند در وی اثر کند، پس خویشتن را اولا پند ده و عتاب کن، بل به هیچ وقت عتاب و توبیخ از وی بازمگیر و با وی بگو، «یا نفس! دعوی زیرکی می کنی و اگر کسی تو را احمق گوید خشم گیری و از تو احمق تر کیست؟ که اگر کسی به بازی و خنده مشغول باشد در وقتی که لشکر بر در شهر باشد و منتظر وی و کس فرستاده تا وی را ببرند و هلاک کنند و وی به بازی مشغول باشد از وی احمق ترکه باشد؟ لشکر مردگان در شهر منتظر تواند و عهد کرده اند تا تو را نبرند برنخیزند.
و مقولک النضناض سیف مخذم فری قلب من یقلیک کالصارم الذکر
ضریح حرم که در اصفهان ساخته شده در سال ۱۳۵۸ نصب گردیده است. قدیمیترین قسمت این آرامگاه، سردر ورودی سمت شمالی و منارههای واقع در طرفین آن میباشد. این سردر به سال ۱۳۴۱ شمسی توسط معمار ابراهیم سلطانی ساخته شده و بالای منارهها آیه ۵۵ سوره مبارکه احزاب به خط زیبای ثلث به قلم استاد اخیرالذکر رقم گردیدهاست. تجدید بنای این آرامگاه توسط استاد منصور محاوری، فرزند ملا غلامرضا متولد ۱۲۷۸ شمسی است. او از سال ۱۳۴۰ با همکاری دیگر شهروندان زنجان به تجدید بنا امامزاده همت گماشت. استاد محاوری در اسفندماه ۱۳۵۴ درگذشته و در رواق ورودی حرم دفن شدهاست.
صرایم کلما امضی صوارمها کل السنان و فل الصارم الذکر
إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ قال ابو سعید الخراز رحمه اللَّه: اذا اراد اللَّه ان یوالی عبدا من عبیده فتح علیه بابا من ذکره، فاذا استلذ الذکر فتح علیه باب القرب، ثم رفعه الی مجلس الانس، ثم اجلسه علی کرسی التوحید، ثم رفع عنه الحجب، و أدخله دار الفردانیة، و کشف عنه الجلال و العظمة، فاذا وقع بصره علی الجلال و العظمة، بقی بلا هو، فحینئذ صار العبد فانیا، فوقع فی حفظه سبحانه، و بریء من دعاوی نفسه».