آغازی

معنی کلمه آغازی در فرهنگ معین

( آغازی ) ۱ - (ص نسب . )ابتدایی ،بدوی . ۲ - ( اِ. ) جانور و گیاه تک یاخته .

معنی کلمه آغازی در فرهنگ فارسی

( آغازی ) ۱ - ( صفت ) منسوب به آغاز ابتدایی بدوی . ۲ - ( اسم ) جانور و گیاه تک یاخته جمع : آغازیان موجوداتی که دارای یک یاخته هستند

معنی کلمه آغازی در فرهنگستان زبان و ادب

آغازی
{inchoative} [زبان شناسی] ← فعل آغازی

معنی کلمه آغازی در ویکی واژه

منسوب به آغاز. ابتدایی، بدوی. مقابل پایانی.
(جانوری): جانور و گیاه تک یاخته.

جملاتی از کاربرد کلمه آغازی

گرچه اورا نیست آغازی و انجامی ولی هر زمان داریم از او آغاز و انجامی دگر
اونیل بر اساس این الگوی اخلاق کانتی، نظریهٔ عدالت خود را تدوین می‌کند. او معتقد است که ردِ برخی اصول مثلِ فریب یا تحمیل، نقطهٔ آغازی برای مفاهیمِ پایهٔ عدالت فراهم می‌کند که به اعتقاد او، برای انسان‌ها مهم‌تر از اصولِ انتزاعیِ تساوی یا آزادی است. با این حال، اذعان می‌کند که این اصول ممکن است بیش از حد پیچیده به نظر برسند؛ اعمال و نهادهای بسیاری وجود دارند که بر اصولِ تعمیم‌ناپذیر متکی هستند.
کدخدازاده فعالیت‌های سیاسی خود را در حزب نیروی سوم و بعد از آن در حزب سوسیالیست به رهبری مسعود حجازی و محمدعلی خنجی ادامه داد. او از پایه گذاران سازمان ورزشکاران این حزب به همراه غلامرضا تختی بود و در سال‌های آغازین دهه چهل از مسوولین سازمان ورزشکاران جبهه ملی محسوب میشد.
سخن باقیست میکش جام اسرار که آغازی تو در انجام اسرار
ابوسهل خجندی وزیر غزنویان در قرن پنجم هجری / یازدهم میلادی بود. او در پیشگاه سلطان ابراهیم بن مسعود (۴۵۱–۴۹۲ هجری/ ۱۰۵۹–۱۰۹۹ میلادی) به عنوان وزیر دوم خدمت می‌کرد و جانشین ابوبکر بن ابی صالح شد که احتمالاً در بخش آغازین حکومت خدمت کرده بود. همهٔ آن چه از پیشینهٔ او می‌دانیم این است که از زمان سلطان مسعود یکم غزنوی منشی دیوان بوده است. او از زمانی نامعین از لطف پادشاه افتاد و دستگیر شد و به دستور سلطان کور گردید.
جهان قبول کند هر چه آن تو انجامی فلک تمام کند هر چه آن تو آغازی
بباید دانستن که ازلی مر چیزی را گویند که او را آغاز نباشد و ابدی مر چیزی را گویند که او را آنجام نباشد . و چون گویی ازل و ازلیت و ازلی مثال آن نزدیک گردانیدن است ، و همچنان گویی که آتش و آتشی و آتشین . آتش آنست که او از عالم کناره زبرین گرفته است و صفت او گرم و خشک است از طبایع ، و آتشی آنست که آتش بدان معنی از دیگر چیزها جداست بران روی که آن معنی جز آتش را نیست ، و مر آنرا از آتش جدا یابند و آن معنی را فضل خوانند اندر حدود منطق ، و آن مثال بر مثال وحدت است که آن جز مر واحد را نیست مرو را از واحد جدا نیابند ، واحد به وحدت از آتش و آتشین جداست ، و آتشین چیزی را گویند که او را از آتش کرده باشند و آن صورتی باشد از آتش محض کرده ، چنانکه صورتی کنند از چوب و مرورا چوبین گویند . اکنون چون مثال نمودیم از محسوسات اندر معنی ازل و ازلیت و ازلی گوئیم که ازل ابداع است محض که از مبدع حق پدید آمد بی هیچ علتی و مرورا آغاز نبود ، از بهر آنک آغاز چیز علت او باشد ، و چون ابداع علت همه علتها بود خود او آغاز بود ، مر آغاز را آغاز لازم نیاید ، و مر او را امر خوانند و کلمت خوانند ، و این نام مرو را لازم آمد از بهر بی آغازی او . ازلیت مران بهره را باید دانستن که عقل اول از کلمت باری بود ، آن بهر بهر بزرگ است و هویت عقل بدان دانستن که عقل بدان بهره اشارت پذیرفت و زانچ فرود ازو پدید آمد از بهر جدا شد . پس آن بهره ازلیت است . اما ازلی خود عقل است که ازل بی میانجی بدو پیوسته است ، و هیچ چیز دیگر را این خاصگی نبود و نخواهد بودن بامر باری که مر عقل راست .
ابراهیم سرش را تکان داد و گفت: سری را که سال ها عصیان خدا کرده است، تازیانه زن. سپاهی، ابراهیم را بشناخت و بپوزش آغازید. ابراهیم گفت: آن سر که در خور پوزش بود. در بلخ جا نهاده ام.
برای بیان کاری ادامه‌دار که دارای حالت فراروندی و بادنباله است و در گذشته آغازیده و پیوسته تا زمانی در آینده دنباله خواهد داشت، زمان آینده فرساخت پیوسته را به کار می‌بریم.

ابونواس در زمرهٔ یکی از بزرگان ادبیات کلاسیک عربی به‌شمار می‌رود. او تأثیر زیادی بر نویسندگان و شاعران پس از خود از جمله منوچهری دامغانی داشت. در دیوان ابونواس ۲۶۰ واژهٔ معرب به کار رفته‌است. صراحت او در بیان و نکوداشت پسردوستی، باعث آن شد تا در طول سالیان، مخالفان به سانسور آثار او بپردازند. تا آن‌جا که در سال‌های آغازین قرن بیستم میلادی، در سال ۱۹۳۲ نخستین سانسور نوین بر آثار او در قاهره روی داد، آن‌گاه که تمامی اشعار مربوط به پسردوستی او حذف شد. هم‌چنین در ژانویه ۲۰۰۱، تعداد ۶٬۰۰۰ کتاب از اشعار پسردوستی او توسط وزارت فرهنگ مصر به آتش کشیده شد.[نیازمند منبع]

بعدها نصیرالدین فرصت بیشتری می‌یابد و خطبه آغازین و دیباچه را با حذف جملات ستایشی محتشم قهستان بازنویسی می‌کند و بار دیگر از دارندگان نسخ قبلی می‌خواهد آن‌ها را تغییر دهند. بعلاوه در متن کتاب نیز تغییراتی می‌دهد؛ مدح‌های محتشم قهستان و مواردی که کلام به عقاید اسماعیلیان بوده را حذف می‌کند.
آلبر ممی از همان سال‌های آغازین تحصیل در پاریس با انجمن‌های روشن‌فکری پاریس آشنا شد. نویسندگان مطرح آن دوره فرانسه، مانند ژان-پل سارتر و آلبر کامو خیلی زود توانایی نویسندگی آلبر ممی را کشف کردند به گونه‌ای که آلبر کامو مقدمه‌ای برای نخستین رمان آلبر ممی به نام مجسمه نمکی نوشت.
بدگمان باشد عاشق تو از این‌ها دوری همه لطفی و ز سر لطف دگر آغازی
نام میتراس یا میدراس (لاتین، معادل یونانی " Μίθρας ") شکلی از میثر، نام یک خدای ایرانی قدیمی است – این رابطه از زمان فرانس کومون توسط پژوهشگران میتراشناسی درک شده است. یک نمونه آغازین از شکل یونانی این نام در کوروش‌نامه‌ی گزنفون که در سده ۴ پیش از میلاد نوشته شده، در دست است. این کتاب زندگینامه پادشاه ایرانی، کوروش دوم (بزرگ) می‌باشد.
با غبار آسمان رود از جا در مصافی که حمله آغازی
ای مغنی نغمه سر کن چرا که جام بدور افتاد، نسیم وزید و قمری خواندن آغازید. نغمه سر کن و یاد دوست مرابخاطر آور و بر گوی که زندگانی بی او بر من گوار نیست.
جنگی که تو آغازی، صلحی که تو پیوندی شوری که تو انگیزی، عذری که تو پیش آری

او سپس به تحلیل کارهای داستایفسکی، ازجمله ، ''دفتر یادداشت روزانهٔ یک نویسنده'' ، «جن زدگان»، و «برادران کارامازف» می‌پردازد. همهٔ اینها آغازی ابزورد دارند و دو مورد اول به خودکشی فلسفی می‌پردازد. هرچند کتاب خاطرات و رمان آخر او، برادران کارامازف، در نهایت راهی به امید می‌گشایند و در حقیقت نمی‌توان آنها را آفرینشهایی ابزورد تلقی کرد.

چونک معشوق ناز آغازید ناز کش عاشقا مگیر نبرد
ینکه سه سال آغازین جنگ جهانی دوم را در جایگاه‌های مختلف ستادی در کارزارهای لهستان، بلژیک و فرانسه بود. روز ۱ نوامبر سال ۱۹۴۱ به درجه سرلشکر ترفیع و ماه فوریه سال ۱۹۴۲ فرماندهی لشکر سیصد و هشتاد و نهم پیاده‌نظام در پراگ را در دست گرفت. از ماه مه تحت امر ارتش ششم فریدریش پائولوس بود و در نبرد دوم خارکوف مشارکت کرد. ینکه یا پائولوس دوستی شخصی داشت. پائولوس او را به فرماندهی سپاه ۴ گمارد و سبب ترفیعش در روز ۱ نوامبر به درجه سپهبد (ژنرال نیروهای مهندسی) شد. در جریان نبرد استالینگراد، یگان ینکه در مسیر حرکت گازانبری ارتش سرخ در عملیات اورانوس برای محاصره ارتش ششم بود. در این حین مجروح و پیش از آن که به درون محاصره بیفتد، در روزهای پایانی از ناحیه خارج شد.