[ویکی الکتاب] ریشه کلمه: ب (۲۶۴۹ بار)حسن (۱۹۴ بار)
جملاتی از کاربرد کلمه باحسن
«لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ» یعنی یفعلون ذلک رجاء ان یجزیهم اللَّه، «أَحْسَنَ ما عَمِلُوا» ای باحسن ما عملوا، یرید یجزیهم بحسناتهم، و ما کان من مساوی اعمالهم، لا یجزیهم بها، «وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ» ما لم یستحقوه باعمالهم، «وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ» معناه تفضلا، لانّ الجزاء یکون بالحساب و یکون التفضل بغیر حساب. و قیل یعطیه ما لا یأتی علیه الحساب، و قیل من غیر حساب ای من حیث لا یحتسب، ثم ضرب لاعمال الکفار مثلا فقال: «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقِیعَةٍ» السراب شعاع یتخیل کالماء علی الارض نصف النهار حین یشتد الحرّ، و سمّی سرابا لانّه یسرب ای یجری کالماء، و قیل السراب بخار یرتفع من قعور القیعان فیتکثف فاذا اتصل بها ضوء الشمس اشبه الماء من بعید فاذا دنا منه الانسان لم یره کما کان یراه و هو منه بعید، و القیعة جمع القاع کالجیرة جمع الجار، و هو ما انبسط من الارض و لم یکن فیه نبات.
فاذا عرّفت قلت القائمین. و فی مصحف عبد اللَّه: «اسفل السّافلین» و قال الحسن و مجاهد و قتادة: «ثُمَّ رَدَدْناهُ» الی النّار یعنی: الی «أَسْفَلَ سافِلِینَ» لانّ جهنّم بعضها «اسفل» من بعض. و قال ابو العالیة: یعنی: الی النّار فی اقبح صورة ثمّ استثنی فقال: إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فانّهم لا یردّون الی النّار و من قال بالقول الاوّل قال رددناه «أَسْفَلَ سافِلِینَ» فزالت عقولهم و انقطعت اعمالهم فلا تکتب لهم حسنة إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فانّه یکتب لهم بعد الهرم و الخرف مثل الّذی کانوا یعملون فی حال الشّباب و الصّحة. قال ابن عباس: هم نفر ردّوا الی ارذل العمر علی عهد رسول اللَّه (ص) فانزل اللَّه عذرهم و اخبر انّ لهم اجر الّذی عملوا قبل ان تذهب عقولهم. قال عکرمة: لم یضرّ هذا الشّیخ کبره اذ ختم اللَّه له باحسن ما کان یعمل، و روی عن ابن عباس قال: إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ای إِلَّا الَّذِینَ قرءوا القرآن و قال: من قرأ القرآن لم یردّ الی ارذل العمر.
چنان فتنه بر حسن صورت نگار که باحسن صورت ندارند کار
تغنّی الحمامة فی جُنح لیلٍ و تَحکی الصباحسن صوت الاغانی
باحسن باغ و فر بهار و جمال گل نیکوست حال ما که نکو باد حال گل
سقی الله ارضا شمس دین یدوسها کلا الله تبریزا باحسن ما کلا
اکمام ملاحة و حسن طرزت باحسن الطراز
در پاسخ او نوشتم، خداوند در مقابل ثوابی که هدیه ی من کردی، و کفه ی ترازوی حساب را به قیمت باحسنه ای بسود من سنگین ساختی، پاداش نیکت دهاد.
باباحسن پیش نماز شیخ بوده است و امامت متصوصه برسم او بوده، یک روز نماز بامداد میگزارد، چون قنوت برخواند گفت تَبارَکْت رَبَنا و تعالیْتَ اللّهمَّ صَلِّ عَلی مُحَمدٍ و بسجده شد. چون از نماز فارغ گشت گفت چرا بر آل محمد صلوات ندادی و نگفتی که اللّهم صل علی محمد و آل محمد؟ باباحسن گفت ای شیخ اصحاب را خلافست در تشهد اول و در قنوت بر آل محمد صلوات شاید گفت یا نه و من احتیاط آن خلاف را نگفتم. شیخ گفت ما در موکبی نرویم که آل محمد آنجا نباشد.
بنابراین کل باحسن اوضاع مخلوق شده و نزد ایشان قضا و عنایت علم حق است باحسن اوضاع کل. و اگر چنین نماید که وضع جزوی از اجزاء بهتر از آن که هست. می تواند بود، نه محل مناقشه است. و خواجه نصیرالدین گوید: