اعتراض کردن. [ اِ ت ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) عیب کسی کردن. و انگشت به چیزی نهادن و گذاشتن و انگشت به در چیزی کردن و حجت گرفتن و حرف در کار کسی کردن و ناخن زدن و ناخن یکدیگر زدن و ناخن بهم زدن از مترادفات آن باشد. ( آنندراج ). انگشت بر چیزی نهادن و گذاشتن. عیب گرفتن. حرف در کارکسی کردن. ناخن زدن. ناخن یکدیگر زدن. ناخن بهم زدن و نیز کنایه از فتنه و شورش انگیختن است. و از مترادفات آن است : رو گردانیدن. دامن کشیدن. سر پیچیدن. سر باززدن. برشکستن. سر بازکردن. سر کشیدن. سر وازدن از چیزی. شانه گردانی. شانه کردن. شانه خالی کردن. نیزاز بهانه کردن. طرح گرفتن بر. ( یادداشت مؤلف ) : اما میدانم که مر این پادشاهی را بدو نگذارندو بر رایهای من اعتراض کنند. ( تاریخ بیهقی ص 600 ). چون بیاید به از تویی بسخن گرچه به دانی اعتراض مکن.سعدی.مدعی در این بیت بر قول من اعتراض کرد. ( گلستان ). مرا برندی و عشق آن فضول عیب کند که اعتراض بر اسرار علم غیب کند.حافظ ( از ارمغان آصفی ).|| واخواستن. ( واژه های نو فرهنگستان ایران ).
معنی کلمه اعتراض کردن در فرهنگ فارسی
بمعنی عیب کسی کردن . و انگشت به چیز نهادن و گذاشتن . و انگشت به در چیزی کردن و حجت گرفتن و حرف در کار کسی کردن و ناخن زدن و ناخن یکدیگر زدن و ناخن بهم زدن از مترادفات آن باشد . انگشت بر چیزی نهادن و گذاشتن .
معنی کلمه اعتراض کردن در ویکی واژه
protestare
جملاتی از کاربرد کلمه اعتراض کردن
ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ الآیة سبب نزول این آیت آن بود که جهودان و مشرکان اعتراض کردند و عیب گفتند و طعن زدند در نسخ قرآن، گفتند اگر فرمان پیشین حق بود و پسندیده پس نسخ چرا بود و اگر باطل بود و ناپسندیده آن روز خلق را بر آن داشتن چه معنی داشت؟ این سخن نیست مگر فرا ساخته محمد، و کاری که از بر خویشتن نهاده بر مراد و برگ خویش روزاروز، چون کافران این سخن گفتند رب العالمین آیت فرستاد که ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ. جای دیگر ازین گشادهتر گفت وَ إِذا بَدَّلْنا آیَةً مَکانَ آیَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما یُنَزِّلُ هر گه که بدل فرستیم آیتی از قرآن بجایگه آیتی که منسوخ کنیم دشمنان گویند إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ این تغییر و تبدیل در سخن از آنست که خود مینهی و دروغی است که خود میسازی، روز بفرمایی و زان پس از گفته خویش بازآیی، این بر مراد و هواء خویش مینهی.
و آن برنا را دفن کردند. و امیر سخت غمناک شد، چه ستی شایسته و شهم و با قدّ و منظر و هنر بود و عیبش همه شراب دوستی تا جان در آن سر کرد. و بتر آن آمد که مضرّبان و فسادجویان پوشیده نامه نبشتند سوی هرون برادرش که خوارزمشاه بود و بازنمودند که «امیر غادری فراکرد تا برادرت را از بام بینداخت و بکشت، و بجای یک یک همین خواهند کرد از فرزندان خوارزمشاه.» هرون؟؟؟؟ بدگمان شده بود از خواجه بزرگ احمد عبد الصّمد و از تسحّبها و تبسّطهای پسرش عبد الجبّار سرزده گشته، چون این نامه بدو رسید، و خود لختی شیطان در او دمیده بود، بادی در سر کرد و بدگمان شد و آغازید آب عبدالجبّار را خیر خیر ریختن و به چشم سبکی درو نگریستن و بر صوابدیدهای وی اعتراض کردن. و آخر کار بدان درجه رسید که عاصی شد و عبد الجبّار را متواری بایست شد از بیم جان، و هر دو در سر یکدیگر شدند و این احوال را شرحی تمام داده آید در بابی که خوارزم را خواهد بود درین تاریخ، چنانکه از آن باب بهتمامی همه دانسته آید ان شاء اللّه.
۱۵ سندیکای کارگری و تشکل صنفی و فرهنگی با انتشار بیانیهای در آستانه روز جهانی کارگر (اول ماه مه/یازدهم اردیبهشت)، به سیاستهای اقتصادی و اجتماعی حکومت ایران اعتراض کردند و آن را عامل «فقر روزافزون» کارگران دانستند.
جمعی از بازنشستگان و کارگران شوش و هفتتپه با برپایی تجمع مقابل فرمانداری این شهر و سردادن شعارهایی چون «گرانی تورم، بلای جان مردم» و «تا حق خود نگیریم، از پا نمینشینیم» به بحران اقتصادی و معیشتی و همچنین مصوبه دستمزد ۱۴۰۲ شورای عالی کار اعتراض کردند.
از خواجه بونصر مشکان، رحمة اللّه علیه، شنودم گفت: امیر از شدن بآمل سخت پشیمان بود که میدید که چه تولّد خواهد کرد، مرا بخواند و خالی کرد و دو بدو بودیم. گفت: این چه بود که ما کردیم!؟ لعنت خدای برین عراقیک باد، فایدهیی حاصل نیامد و چیزی بلشکر نرسید و شنودم که رعایای آن نواحی مالیده شدند . گفتم: زندگانی خداوند دراز باد، خواجه و دیگر بندگان میگفتند، امّا بر رای عالی ممکن نبود بیش از آن اعتراض کردن، که صورتی دیگر میبست . و آنچه بر لفظ عالی رفت که «چه فایده بود آمدن بدین نواحی» اگر خداوند را نبود، دیگر کس را بود و بازگفتن زشتی دارد که صورت بندد که این سخن بشماتت گفته میآید.
کارگران معادن زغالسنگ کرمان جلوی در ورودی شرکت زغالسنگ و بلوار شهید صدوقی کرمان در واکنش به خصوصیسازی این معادن تجمع کردند. ۳۰۰۰ نفر از کارگران نسبت به واگذاری این معادن به یک شرکت خصوصی در کنار پایین بودن حقوق دریافتی و نبود امنیت شغلی شان اعتراض کردند.
پیر بوصالح دندانی مرید خاص شیخ بود و خدمت خلال او داشتی و موی لب هم او راست کردی. درویشی پیر بوصالح را گفت کی موی لب باز کردن مرا بیاموز، بخندید و گفت ای درویش، بهفتاد دانشمند علم باید کی موی لب درویشی باز توان کرد. این کار بدین آسانی نیست. این پیر بوصالح گفت که شیخ را در آخر عمر یک دندان بیش نمانده بودو هر شب چون از طعام خوردن فارغ شدی خلالی از من بستدی و گرد بر گرد دندان برآوردی و بوقت دست شستن آبی بوی فراگذاشتی. یک شب چون شیخ خلال بستد، از آنجا که شعف آدمیست بر اعتراض کردن بر همه کسی، بدل من درآمد کی شیخ دندان ندارد و بخلالش حاجب نیست، هر شب خلال از من چرا میگیرد؟ شیخ سربرداشت و بمن نگاه کرد و گفت استعمال سنت راو طلب رحمت را، که رسول میفرماید کی رَحم اللّه المخلّلینَ مِن اُمّتی فِی الوضوءِ وَالطعام. من آگاه گشتم و گریه برمن افتاد.
و چون گذشته شد بحصار دبوسّی که از بخارا بازگشت، چنانکه در تصنیف شرح کردهام و هرون را از بلخ باز فرستادند و پس از آن احمد عبد الصّمد را بنشابور خواندند و وزارت یافت و پسرش عبد الجبّار از رسولی گرگان بازآمد و خلعت پوشید بکدخدایی خوارزم و برفت و بواسطه وزارت پدر آنجا جبّاری شد و دست هرون و قومش خشک بر چوبی ببست، هرون تنگدل شد و صبرش برسید و بد- آموزان و مضرّبان ویرا در میان گرفتند و بر کار شدند . و بدان پیوست گذشته شدن ستی برادر هرون بغزنین [که] صورت کردند که او را بقصد از بام انداختند و خراسان آلوده شد بترکمانان، اوّل که هنوز سلجوقیان نیامده بودند. و نیز منجّمی بهرون بازگفت و حکم کرد که او امیر خراسان خواهد شد، باورش کرد و آغازید مثالهای عبد الجبّار را خوار داشتن و بر کردهای وی اعتراض کردن و در مجلس مظالم سخن از وی در ربودن، تا کار بدانجای رسید که یک روز در مجلس مظالم بانگ بر عبد الجبّار زد و او را سرد کرد، چنانکه بخشم بازگشت و بمیان درآمدند و گرگ آشتییی برفت. و عبد الجبّار مینالید و پدرش او را فریاد نمیتوانست رسید که امیر مسعود سخن کس بر هرون نمیشنید، و با وزیر بد میبود. و هرون راه بگرفته بود تا کسی را زهره نبودی که چیزی نبشتی بنقصان حال وی، و صاحب برید را بفریفته تا بمراد اوانها کردی. و کارش پوشیده میماند تا دو هزار و اند غلام بساخت و چتر و علامت سیاه و جبّاری سلاطین پیش گرفت، و عبد الجبّار بیکار بماند و قومش. و لشکرها آمدن گرفت از هر جانبی و رسولان وی بعلی تگین و دیگر امرا پیوسته گشت و کار عصیان پیش گرفت. و ترکمانان و سلجوقیان با او یکی شدند که هر سالی رسم رفته بود که از نور بخارا با اندرغاز آمدندی و مدّتی ببودندی.
جمعی از کارکنان شرکتی و حجمی شرکت توزیع برق با برگزاری تجمعی در مقابل ساختمان مجلس در تهران نسبت به وضعیت حقوق و استخدام خود اعتراض کردند. کارگران در مقابل ساختمان مجلس شعار «وزیر بیا نگاه کن، فکری به حال ما کن» سر دادند. این کارگران معترض پلاکاردهایی در دست داشتند که روی آنها شعارهایی از جمله «ما کارگریم، برده نیستیم» دیده میشود.
در سال ۱۹۳۲، فرانسه رسماً هر دو جزایر پاراسل و اسپراتلی را مدعی شد. چین و ژاپن هر دو اعتراض کردند. در ۶ آوریل ۱۹۳۳، فرانسه، اسپراتلی را اشغال و الحاق آن را اعلام کرد و آن را بهطور رسمی در هندوچین فرانسه گنجاند.
صدور حکم زندان برای یادعلی واکنش فراگیری در داخل و خارج کشور داشت و نویسندگان و گروههای زیادی به این حکم اعتراض کردند. کانون نویسندگان ایران چهار روز قبل از دادگاه یادعلی با انتشار بیانیهای زندانی و محاکمه او را محکوم کرد. از جمله کیومرث پوراحمد، مدیا کاشیگر، امیرحسین چهلتن، حسین سناپورانجمن جهانی قلم (پن) نیز به حکم صادره برای یادعلی اعتراض کردهاست و پروندهٔ ویژهای برای حمایت از او تشکیل دادهاست. بیبیسی فارسی در این باره مینویسد: «انجمن جهانی قلم (پن) پرونده ویژهای را به عنوان یکی از پنج پرونده ویژه امسالِ خود، برای یعقوب یادعلی تشکیل داده و وضع او را بهطور اختصاصی پیگیری میکند.»
گروهی از بازنشستگان تأمین اجتماعی در چند شهر ایران از جمله اهواز، هفتتپه و شوش در اعتراض به سرکوب حق آزادی پوشش زنان و صدور حکم اعدام برای توماج صالحی همچنین وضعیت معیشتی خود تجمع اعتراضی برپا کردند. آنها شعار دادند: «توماج صالحی، آزاد باید گردد، «توماج یه ملته، ملت رو آزاد کنید». بازنشستگان همزمان نسبت به بیتوجهی به وضعیت معیشتی اقشار مختلف از جانب مقامات و همچنین نسبت به حضور گسترده نیروهای حکومتی برای تحمیل حجاب اجباری و سرکوب حق آزادی پوشش زنان اعتراض کردند. آنها در این اعتراض شعارهای: «روسری رو رها کن، فکری به حال ما کن»، «لشکری، کشوری، تأمین اجتماعی، اتحاد اتحاد»، «فقط کف خیابون، به دست میاد حقمون» را سر دادند.
این طهارت ظاهرا گرچه درجه بازپسین است، فصل وی نیز بزرگ است، ولیکن به شرط آن که ادب وی نگاه دارد و وسوسه و اسراف را بدان راه ندهد چون به حد وسوسه و اسراف رسد مکروه و ناپسندیده بودو باشد که بزهکار گردد و این احتیاطها که عادت صوفیان است از جورب داشتن، و ازار به سر درگرفتن و آب پاک به یقین طلب کردن و آفتابه نگاهداشتن تا کسی دست بر وی فرانکند، همه نیکوست و کسانی را از فقها و دیگران که آن نگاه ندارند، نیست که بر ایشان اعتراضی کنند الا به شرطی و ایشان را نیز نیست که بر فقها و دیگران که احتیاط نکنند اعتراض کردن اصلا، چه آن احتیاطها نیکوست، ولکن به شش شرط:
و «مراء و جدال» عبارت است از: اعتراض کردن بر سخن غیر، و اظهار نقص و خلل آن در لفظ یا در معنی، به قصد پست کردن و اهانت رسانیدن به آن شخص، و اظهار زیرکی و فطانت، بدون باعث دینی و فایده آخرت است.
ششم آذر کاربران ایرانی در توییتر با استفاده از هشتگ نه به تقسیم بلوچستان به طرح تفکیک استان سیستان و بلوچستان به چهار استان اعتراض کردند. از عمده دلایل مخالفت با این طرح تغییر بافت جمعیتی، عمیقتر شدن شکاف تبعیض و نگرانی از حذف نام «بلوچستان» است.
در ۷ سپتامبر، ۲۰۰ نفر در مقابل سفارت پاکستان در کابل اعتراض کردند. شعارهای اعتراضی شامل «پاکستان، پاکستان، افغانستان را ترک کن» گزارش شد و معترضان خواستار «رهایی» شدند. نیروهای امنیتی طالبان با شلیک به هوا مردم را متفرق کرده و وحید احمدی، فیلمبردار طلوعنیوز را بازداشت کردند. در همان روز ۲۰۰ نفر در هرات اعتراض کردند. طالبان معترضان را با شلاق زده و با تیرهای هوایی جمعیت را متفرق کردند. دو یا سه زن در اعتراضات هرات کشته شدند.
اما روزنامهٔ محلی «دیلی میل» آنها را متهم به ایمو بودن و تحریک نوجوانان به خودکشی کرد. روز ۳۱ می ۲۰۰۸ طرفداران گروه تجمع بدون خشونتی در برابر ساختمان روزنامه در لندن برگزار کردند و به موضع «دیلی میل» در قبال گروه محبوبشان اعتراض کردند. در نهایت گروه پیامی منتشر کردند که طی آن ضمن اعلام همدردی با خانوادهٔ «هانا باند»، بر مواضعشان در نفی خشونت و خودکشی تأکید کردند.