( آخیه ) آخیه. [ خی ی َ ] ( ع اِ ) میخ آخُر. جای اسب بستن. ادرون. آنچه ستور را بدان بندند. آخُر اسب. ( نطنزی ). میخ و گوشه دوال که اسب را در آخر بر وی بندند. ( صراح اللغة ). رسنی یا دوالی که هر دو طرف آن در دیوار یادر زمین نیک فروبرده باشند و میان هر دو حلقه مانندی بیرون باشد که چارپای بدان بندند. آری . اَخیه. || توسعاً، اسطبل. ج ، اواخی : عن النبی صلی اﷲعلیه وسَلم انه قال مثل المؤمن کمثل الفرس فی آخیته یجول و یرجع الی آخیته و ان المؤمن یسهو ثم یرجع الی الایمان. ( از عوارف المعارف امام سهروردی ). || طناب خیمه. || حرمت. عهد. ( اخیة ) اخیة. [ اَ خی ی َ ] ( ع اِ ) آخیه. میخ آخور. آری . طنابی یا تیری که از دو سوی بر جائی استوار کنند و رسن ستور بر آن بندند. چوبی کج یا رسنی یا دوالی باشد که هر دو طرف آن در دیوار یا در کوه یا در زمین نیک فروبرده شود و میان هر دو حلقه مانندی بیرون باشد و چهارپایه را بدان بندند. ( منتهی الارب ). چوب کوتاهی از زیر و بالا در دیوار جای کنند و پیرامون آن باز باشد گذراندن و بستن سر طناب اسب را در اصطبل. حلقه آهنین بر دیوار نرده برای همین کار. ج ، اخایا، اواخی. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). || طناب خیمه. || حرمت. || عهد. بقیة. و رجوع به آخیه شود. اخیه. [ اَ ی َ ] ( ع اِ ) آخیه. میخ آخور. آری. طنابی یا تیری که از دو سوی بر جائی استوار کنند و رسن ستور بر آن بندند. ج ، اواخی. ( مهذب الاسماء ). || ج ِ اَخی ( اصطلاح فتوت ).
معنی کلمه اخیه در فرهنگ معین
(اَ یَّ ) [ ع . ] (اِ. ) آخیه ، میخ آخور، ریسمان یا قلاب هایی که در طویله کنار آخور نصب می کنند و چهارپایان را به آن ها می بندند. ج . اواخی یا اخایا.
معنی کلمه اخیه در فرهنگ عمید
ریسمان یا قلاب هایی که در طویله در کنار آخور نصب می کنند و چهارپایان را به آن ها می بندند، میخ طویله.
معنی کلمه اخیه در فرهنگ فارسی
( آخیه ) میخ آخر یا اخوه گروهی از فتیان ( اهل فتوت ) که در اواخر دوره سلجوقیان ظهور کردند . پیروان این فرقه غریب نواز بودند به مسکینان طعام می دادند از بیچارگان دستگیری می کردند حوایج محتاجان را بر می آوردند و دست ظالمان را کوتاه می کردند روزها در پی کار خود بودند و شبها در زاویه ( خانقاه ) خود - که در آن فرشها چراغها و دیگر لوازم مایحتاج آماده بود- گرد میامدند و از مسافران و غربا پذیرایی می کردند افراد این فرقه یکدیگر را [ اخی ] ( برادر من ] خطاب می کردند . میخ آخور، ریسمان یاقلابهائی که درطویله درکنار آخورنصب میکنندوچهارپایان رابه آنهامی بندند ( اسم ) جوانمردان فتیان گروهی از جوانمرد ان که رئیس و پیروان آن یکدیگر را ( اخ ی ) خطاب میکردند .
آخیه، میخ آخور، ریسمان یا قلابهایی که در طویله کنار آخور نصب میکنند و چهارپایان را به آنها میبندند. اواخی یا اخایا.
جملاتی از کاربرد کلمه اخیه
معنی دیگر گفتهاند: مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ای لا یدعوا الداعی حتی بإذن اللَّه عز و جل له فی الدعاء، میگوید کیست آن کس که دعا کند مگر بدستوری اللَّه. و دعا را بلفظ شفاعت از آن گفت که دعا کننده فرداست، و اجابت اللَّه شفیع آن، پس دعا و اجابت جفت یکدیگر اند. و آن کس که برین وجه حمل کند، من یشفع شفاعة حسنة، هم برین حمل کند، یعنی من یدع لاخیه بظهر الغیب یکن له نصیب من دعائه کما جاء فی الخبر، اذا دعا الرجل لاخیه یظهر الغیب یقول الملک و لک مثله او مثلاه، و من یشفع شفاعة سیئه ای من یدع علی من لا یستحق ان یدعا علیه، یکن له کفیل من الوزر.
فلمّا رآه النّبی (ص) متشحّطا بدمه قال: عند اللَّه احتسبک، و قال لاصحابه: لقد رأیته بمکه و علیه بردان ما یعرف قیمتهما و انّ شراک نعلیه من ذهب و قد آمن باللّه و هاجر و دعاه حبّ اللَّه الی ما ترون یعنی قتل، و لم یکن له کفن. و کان رسول اللَّه (ص) اذا اهتدیت الیه هدیّة حباها لمصعب بن عمیر و هو الّذی وجّهه یوم العقبة قبل الهجرة یعلّمهم القرآن و هو اوّل من جمع الصّلوات بالمدینة. و امّا قوله تعالی: فَأَمَّا مَنْ طَغی وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوی نزل فی اخیه عامر بن عمیر قتله اخوه مصعب یوم بدر. قوله: یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْساها سأل مشرکو مکة رسول اللَّه (ص) متی تکون السّاعة؟ استهزاء! فنزلت هذه الآیة: أَیَّانَ مُرْساها ای متی ظهورها و قیامها؟
فطوعت له نفسه قتل اخیه فقتله فاصبح من النادمین و داودی که چهل سال در خلوتخانه مناجات بزمزمه اوتار حلق، دل و جان خلق را صید کرد بعاقبت درین شست آویخت.
چنان که حق سبحانه نیز گفته ی یوسف (ع) را خطاب به برادران چنین یاد می کند که : «هل علمتم ما فعلتم بیوسف و اخیه اذانتم جاهلون » و ایشان را از آن رو که خود را در معصیت خداوند به خطر همی افکنند، به جهل نسبت می دهد.
حکایت یکیرا دیدم کسوت درویشان در برد از وصف ایشان بیخبر در قریه از عراق با زوجه اخیه هم وثاق هر دو هم را تنگ دربر گرفته و در بستر هوا و هوس خفته بند عصمت را گسسته پای عفترا شکسته.
فراخیها و تنگیهای اطراف ز عدل پادشاه خود زنند لاف
چدار واخیه و داغ و لواشه و افسار ز لوح حافظه فرموش کرد و از غم رست
ربّ العالمین آن درد دل وی را در حق برادر خویش مرهمی بر نهد فریشتگان راگوید: «سیروا بعبدی هذا الی اخیه»
وَ خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِیفاً یسبی: یضعف عن الصّبر عن النّساء. قال سعید بن المسیب: «ما ایس الشیطان من ابن آدم الّا اتاه من قبل النّساء، و قد أتی علیّ ثمانون سنة و ذهبت احدی عینیّ، و أنا اعشی بالأخری، و انّ اخوف ما اخاف علیّ فتنة النّساء». و قال ابن عباس: ثمانی آیات فی سورة النّساء هنّ خیر لهذه الأمّة ممّا طلعت علیه الشّمس و غربت: ۱ یُرِیدُ اللَّهُ لِیُبَیِّنَ لَکُمْ... ۲ وَ اللَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ... ۳ یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ... ۴ إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ... ۵ إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ... ۶ إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ... ۷ وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ... ۸ ما یَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ.... یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ ای بالحرام، کالرّبا، و القمار، و القطع، و الغصب، و السّرقة، و الخیانة و قیل هو الرّجل یجحد حقّ اخیه المسلم او یقتطعه بیمینه. إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجارَةً این استثناء منقطع است، یعنی: لکن ان کانت تجارة. عَنْ تَراضٍ مِنْکُمْ برضی السّبیعین، فهو حلال. قراءت اهل کوفه تجارة بنصب است، و کان درین قراءت ناقصه باشد، و اسم و خبر خواهد، و اسم درو مضمر است، یعنی الّا أن تکون الأموال تجارة ای اموال تجارة، فحذف المضاف و أقیم المضاف الیه مقامه. باقی برفع خوانند: إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجارَةً، و کان درین قراءت تامّه باشد بمعنی وقع، و خبر نخواهد و المعنی الّا ان تقع تجارة. میگوید: اگر تجارتی رود میان شما، و خرید و فروختی بود برضاء یکدیگر، آن حلال بود.