اواخی
معنی کلمه اواخی در فرهنگ معین
معنی کلمه اواخی در فرهنگ عمید
معنی کلمه اواخی در ویکی واژه
طناب خیمه.
عهد و حرمت.
جملاتی از کاربرد کلمه اواخی
پس گرگ را بگزیدند، که از مجاورانِ حرم محرمیّت و مشاورانِ سرِّ طویّت بود و در عدادِ نزدیکان مقامِ اعتماد داشت، بدین سفارت منصوب گشت و این رسالت مصحوبِ او گردانید که شاهِ پیلان را بگوی که پوشیده نیست که امروز در بسیطِ هفت اقلیم شهنشاهِ ددان منم و در اقطار و آفاقِ گیتی جنگجویانِ رزمآزمای و صفدرانِ هنرنمای مثل بهزورِ بازویِ ما زنند و تا طرفداری و مرزبانی این کشور ما راست، کس از پادشاهان لشکرشکن و خسروانِ تاجبخش اندیشهٔ انتزاع این خانه از دست ما نکرده است و به نزعِ اواخیِ این دولت و قطعِ اواصرِ این مملکت مشغول نگشته و ما نیز دامنِ طمع به گَردِ آستانهٔ هیچ خانهای از خانههای کریم و قدیم که بنیاد بر تأثّل و تأصّل دارد، نیالودهایم و دستِ تطاول و تصاول از دور و نزدیک کشیده داشته و به ملاطفت و مساعفت بیگانه را در آشنایی یگانه کرده و آشنایان را به روابطِ الفت و ضوابطِ حقوقِ صحبت به مقامِ خویش رسانیده لاجرم برکتِ این آیینِ گزیده و رسوم پسندیده از خویشتنداری و شکرگزاری آفریدگار که از موجباتِ مزید نعمت است در ما رسیده تا آفتابِ دولت ما هر روز در ارتفاعِ درجهٔ دیگر بتازه ترقی کرد و با علی مراقیِ مراد انجامید و سلکِ این احوال منظوم ماند و غرّهٔ این اقبال از چشمزخمِ حوادث معصوم گشت و دانم که این جمله را رایِ منیرشاه از آن روشنترست که به تقریر محتاج شود. امروز به عزمِ مزاحمتِ ما برخاستهای و همّت بر مناهضت و پیگار گماشتهای و قصدِ خانهای که مقصدِ عفات و منجایِ جنات و مهربِ آوارگانِ ایّام و مطلبِ سرگشتگانِ بیآرام است، روا میداری، اَلَیسَ مِنکُم رَجُلٌ رَشِیدٌ ، در همهٔ آن دولتخانه از جملهٔ مشیران مشفق و منهیانِ صادق یکی نبود که از کیفیّتِ حال آگاه بودی و بر جلیّتِ امور این جانب وقوف داشتی تا اعلام دادی که اساسِ خانهٔ ما بر عدلپروری و رعیّتداری و لشکرآرایی چگونه نهادهاند و به روزگارِ دراز این عقد به نظام و این عقد به ابرام چگونه رسیده و باز گویی که لشکر و رعایا و افراد حشم ما از عوام و خواصّ ِ خدم همه وفا پیشه و حفاظ پرور و مخدوم پرست باشند و اَبا عَن جَدٍّ جز راه و رسمِ فرمانبری خویش و فرماندهی ما ندیده و ندانسته، ناچار به وقتِ آنکه کار بیفتد و دشمن بهدر خانه آید، جز طریق جانسپاری نسپرند و جز سرِ طاعتداری ندارند و تا رمقی از جان باقی باشد، رقم تقصیر در بذلِ مجهود بر خود نزنند، فیالجمله اگر کواکبِ این همّت را از نظرِ عداوت راجع گردانی و الرُّجُوعُ اِلَی الحَقِّ اَولَی برخوانی و مرکبِ عزیمت را از راهِ تمادی در همین مقام عنان باز کشی و آتشی که از فورانِ هوایِ طبیعت بالا گرفتهست، به آبِ مصلحت فرو نشانی، کاری باشد ستوده و آزمودهٔ حکمت و فرمودهٔ شریعت، آنجا که گفت: وَ اِن جَنحُوا لِلسَّلمِ فَاجنَح لَهَا ، تا فیما بعد راهِ مخالطت گشاده آید و بساطِ مباسطت ممّهد گردد و مادّهٔ مودّت از جانبین استحکام گیرد و بنیادِ ذاتالبین بر صلاح تأکّد پذیرد و با این همه قرعهٔ اختیار بهدستِ مرادِ تست. من از روی عقیدتِ دین درین باب بهنصیبِ نصیحت رسیدم و کار برای مصیبِ ملک باز گذاشتم.