اخوین. [ اَ خ َ وَ ] ( ع اِ ) تثنیه اخ. دو برادر. || دم الاخوین ؛ خون سیاوشان. اخوین. [ ] ( اِخ ) محمدبن قاسم ملقب بمحیی الدین متوفی بسال 904 هَ. ق. او راست : حاشیه ای بر حاشیه سیدشریف بر تجرید و رسالة فی الزندیق موسومة بالسیف المشهور. و رجوع به محمدبن قاسم شود.
معنی کلمه اخوین در فرهنگ معین
(اَ خَ وَ ) [ ع . ] (اِ. ) تثنیة اَخ ، دو برادر.
معنی کلمه اخوین در فرهنگ عمید
دو برادر.
معنی کلمه اخوین در ویکی واژه
تثنیة اَخ، دو برادر.
جملاتی از کاربرد کلمه اخوین
فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ ثنّی الاخوین لانّ اقل من یقع بینهم القتال اثنان و المعنی اصلحوا بینهما اذا اختلفا و اقتتلا و قیل التثنیة قد یقع موقع الجمع کقوله: لبیک و سعدیک و لا یدی لک و قیل معناه، فاصلحوا بین رئیسی الفریقین لانهما اذا اصطلحا اصطلح الفریقان و قیل فاصلحوا بین کل مسلمین.
از زندگی او دانش اندکی در دست است. اخوینی از مردم بخارا و شاگرد ابوالقاسم مُقانعی و او شاگرد محمد زکریای رازی بودهاست. خودش میگوید من بسیار علاج کردم (مالیخولیا را) و بِه شدند بر دست من تا مرا پچشک دیوانکان نام کردند. در برخی نسخههای چهار مقاله نظامی عروضی از او با نسبت ناشناخته اجوینی یاد شدهاست
ابن عباس و قتاده و زهری گفتند: دو مرد آمدند و از داود حکم خواستند یکی برزگر بود صاحب کشتزار، و دیگر شبان بود صاحب گوسفندان. برزیگر گفت این شبان گوسفندان خویش را فرا گشتزار من گذاشت تا همه تباه کرد و از آن هیچیز بنماند، داود میان ایشان داوری بر برید گوسفند به برزگر داد بعوض آنکه زرع وی تباه کرده بود، آن دو مرد از پیش داود بیرون آمدند و بر سلیمان بر گذشتند و سلیمان هنوز کودک بود یازده ساله، گفت داود شما را چون حکم کرد؟ ایشان سلیمان را خبر کردند از آن حکم که داود کرد، سلیمان گفت اگر این حکم من کردمی و ولایت قضا مرا بودی من جز زان حکم کردمی داود او را بخواند گفت تو حکم ایشان چون کنی؟ گفت گوسفندان یک چندی بصاحب زرع دهم تا بآن روز رسد که زرع وی تباه کرده بودند تا بدرّ و نسل آن منتفع میشود و صاحب غنم تخم کارد از بهر صاحب زرع تا بحال خود باز آید با صاحب خویش دهد و گوسفندان با خداوند خویش، داود گفت: اصبت. صواب اینست که تو گفتی، پس داود همان حکم کرد که وی گفت، آوردهاند که بعاقبت چون گوسفندان با خداوند رسید منافع آنکه صاحب زرع برداشته بود و زرع متلف هر دو قیمت کردند برابر آمد، اینست که ربّ العالمین گفت: «وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ إِذْ یَحْکُمانِ فِی الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِیهِ غَنَمُ الْقَوْمِ» یعنی و اذکر داود و سلیمان حین حکما فی الحرث. قال اهل اللغة: الحرث القاء الحبّ فی الارض للزرع. و قال مسروق: الحرث هاهنا، الکرم. و قال ابن مسعود. فی جماعة کان کرما تدلّت عنا قیده. «إِذْ نَفَشَتْ فِیهِ غَنَمُ الْقَوْمِ» النفش. الرعی باللّیل بلا راع، و الهمل بالنهار بلا راع، و المعنی اذ دخلت غنم القوم فی حرث قوم لیلا فرعته و افسدته. «وَ کُنَّا لِحُکْمِهِمْ شاهِدِینَ»، الضمیر یعود الی داود و سلیمان و الخصمین، و قیل الی داود و سلیمان فجمع کما جمع فی قوله: «فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ یرید اخوین»، اما حکم اهل اسلام درین مسأله امروز آنست که هر چه ماشیه فرا گذاشته بروز تباه کند از مال غیری، بر خداوند ماشیه ضمان نبود و هر چه بشب تباه کند بر وی ضمان بود از بهر آن که بعرف و عادت اصحاب زرع بروز زرع خویش نگه دارند، و اصحاب مواشی بشب ماشیه خویش بچرا نگذارند و با مراح برند، و فی ذلک ما روی الزهری عن حزام بن بحیصة انّ ناقة للبراء بن عازب دخلت حائطا لبعض الانصار فافسدته فرفع ذلک الی رسول اللَّه (ص) فقرأ هذه الآیة ثمّ قضی علی البراء بما افسدت الناقة.
اینک بر جامعه پزشکی است که با شناساندن این گوهر فروزان به جهانیان، دُری دیگر به گنجینه معنوی ایرانیان بیفزایند و نام او را بر تارک میراث فرهنگی ایران بنشانند. برای بازشناسی او به ایرانیان و جهانیان برگزاری هزاره اخوینی کار شایستهایست.
برای نمونه در اینجا بخشهایی از کتاب اخوینی با تصحیح دکتر جلال متینی آورده میشود.
تنها اثر بازماندهاش هدایة المتعلمین فی الطب یکی از کهنترین کتابهای پزشکی به زبان فارسی است. اخوینی در هدایة به سه کتاب دیگر خود به نامهای قرابادین (گرابادین، داروشناسی) و کتاب نبض و کتاب تشریح اشاره میکند که هنوز هیچکدام یافت نشدهاست.
الف) پیش از فردوسی میزیسته و کتاب پارسی راهنمای پزشکیِ او (هدایه الطب) زودتر از شاهنامه نوشته شدهاست. پزشک اخوینی در نزدیکی سال ۳۶۰ خورشیدی و فردوسی نزدیک به پنجاه سال پس از او درگذشت
اخوینی خود را شاگرد ابوالقاسم طاهر بن محمد
پس از مرگ او در همان شهر بخارا کودک دیگری زاده شد به نام پورسینای بزرگ که راه اخوینی را دنبال کرد.
سال ۳۶۰ خورشیدی (۳۷۳ قمری: ۹۸۳ میلادی) بودهاست. شاید برای همین پزشک اخوینی در کتابش از پزشکانی نام بردهاست که در سدههای سوم و چهارم میزیستهاند نه پس از آن (ابوالقاسم مقانعی، رازی، بقراط، جالینوس، یعقوب بن اسحاق الکندی، ثابت بن قره، عیسی پسر صهار بخت، پسر سرابیون، یحیی پسر ماسویه، اهرن و …).
و از کتب وسط ذخیرهٔ ثابت قره یا منصوری محمد زکریاء رازی یا هدایهٔ ابوبکر اخوینی با کفایهٔ احمد فرج یا اغراض سید اسماعیل جرجانی به استقصاء تمام بر استادی مشفق خواند.
ابوبکر اخوینی در کتاب هدایة المتعلمین فی الطب از ابوالقاسم مقانعی به عنوان استاد یاد میکند و او را از شاگردان رازی برمیشمرد: «آنچه که در اینجا ذکر میکنم از ابوالقاسم مقانعی استادم است که نامش طاهر و او شاگرد محمدبن زکریای رازی بود»
استاد صادقی در خط کتابت از خط اساتید: کلهر و غلامحسین امیرخانی و فلسفی و خروش تأثیر گرفت و در چلیپا نیز از استاد اخوین تأثیر وافری میگرفت. آشنایی با استاد حیدری در سال ۱۳۷۰ علاقه به خط شکسته در وی را دو چندان نمود و پس از آن به صورت حرفهای به نوشتن خط شکسته نیز پرداخت.