ذلول

معنی کلمه ذلول در لغت نامه دهخدا

ذلول. [ ذَ ] ( ع ص ) رام. ( مهذب الاسماء )( دهار ). منقاد. نرم. مطیع. مُذلَّلَة در عمل. کارکشته. کارشکسته. ( ابوالفتوح رازی ). آسان. آهسته. آرام. فرهخته. ( مهذب الاسماء ). مقابل صعب. سرکش. تور: القران ذلول ذو وجوه فاحملوه علی احسن الوجوه. || سحاب ذلول ؛ ابر بی برق و رعد. ج ، ذُلُل ، اَذِلَّة.

معنی کلمه ذلول در فرهنگ معین

(ذَ ) [ ع . ] (ص . ) رام ، مطیع . ج . اذلة و ذُلُل .

معنی کلمه ذلول در فرهنگ عمید

رام، مطیع.

معنی کلمه ذلول در فرهنگ فارسی

رام، مطیع، اذله جمع
( صفت ) رام مطیع منقاد جمع اذله و ذلل .

معنی کلمه ذلول در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی ذَلُولٌ: رام و راهوار(اگر صفت مرکب باشد مرکبی مقصود است که به آسانی میتوان سوارش شد ، و اضطراب و چموشی ندارد )
ریشه کلمه:
ذلل (۲۴ بار)
«ذَلُول» به معنای «رام» جامع ترین تعبیری است که درباره زمین ممکن است بشود.

معنی کلمه ذلول در ویکی واژه

رام، مطی
اذلة و ذُلُل.

جملاتی از کاربرد کلمه ذلول

پرگار کامل یا پرگار تام که یک نوع پرگار گسترش یافته‌است که قادر به حرکت سه بعدی بوده و علاوه بر رسم دایره قادر به رسم بیضی و سهمی و هذلولی و خط نیز می‌باشد. کاربرد آن می‌تواند در رسم خطوط هندسی در معماری و کاشی کاری اسلامی باشد. این وسیله اولین بار توسط ابوسهل ویجن بن رستم کوهی در قرن نهم میلادی اختراع شد.
تابع گودرمانی، رابطه‌ای مستقیم بین توابع دوار و توابع هذلولوی که شامل اعداد مختلط نیستند، برقرار می‌سازد.
قوله تعالی: بسم اللَّه الرحمن الرحیم، جعفر صادق را پرسیدند از معنی بسم گفت اسم از سمة است و سمت داغ بود. چون بنده گوید بسم اللَّه، معنی آنست که داغ بندگی حق بر خود میکشم تا از کسان او باشم. هر سلطانی که بود مرکب خاص خویش بسمت خویش دارد، آن را داغی مشهور بر نهد، تا طمع دیگران از وی بریده گردد، هر مرکبی که داغ سلطان دارد از دست نشست دیگران آسوده بود، عزیز و مصون مکرم و محترم بود، باز هر مرکبی که داغ سلطان ندارد پیوسته ذلول و ذلیل بود. در آسیب کوفت و کوب دیگران بود. مثال بندگان خداوند جل جلاله همین است: داغ الهی بر خواص اهل اخلاص، گفتار بسم اللَّه است، هر که این داغ دارد در حمایت جلال است و در رعایت جمال و در خلعت قبول و اقبال، و هر که این داغ ندارد اسیر کسیر است و رنجور و مهجور، ظاهر او سحره دست سلاطین و باطن او پای سپرده مرده شیاطین. پس جهد کن، ای جوانمرد تا داغ عبودیت حق بر سر خود کشی تا سعید هر دو سرای گردی و چندان که توانی بکوش تا خویشتن را در کسی از کسان او بندی تا عزیز هر دو جهان گردی.
قوله: أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ یعنی باللین و الرّحمة، أَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرِینَ بالغلظة. همانست که جای دیگر گفت: أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ. یقال دابّة ذلول بیّنة الذّل (بکسر الذّال)، اذا کان لیّنا سهل القیاد، و الذّل بکسر الذّال خلاف الذلّ بالضم، لانّ الاول اللین و الانقیاد، و الثّانی الهوان و الاستخفاف. میگوید: مؤمنانرا متواضع‌اند فروتن و نرم پهلو و چرب سخن، کقوله تعالی: وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْناً با مؤمنان چنین‌اند امّا بر کافران درشت‌اند و تند و تیز، چنان که ددان بیابان در فریسه خویش افتند، ایشان در کافران و بی‌دینان افتند، و با ایشان بکوشند، اینست که رب العزة گفت: یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ، نه چون منافقان‌اند که مراقبت کافران میکنند و از ملامت ایشان میترسند.
باز امت احمد را گفتند: وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ الایة، ما در کتاب اوّل چنان نبشتیم که شما درین زمین نشینید، و جهانداران باشید. پس چون در وجود آمدند، راه زمین بر ایشان گشادند، و آن را نرم و ذلول کردند. چنان که ربّ العزة گفت: جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِی مَناکِبِها وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ، زمین شما را مسخر است، چنان که خواهید روید، و آنچه خواهید خورید، که بر شما تنگی نیست، و نعمت از شما دریغ نیست.
و تری قیسا ذلولالینا ان عراه طمع اوفزع
بگام او بگه پویه صعب گشته ذلول بپای او بگه سیر سهل گشته جبل
او با استفاده از قانون شکست نور به شکلی از عدسی ها دست یافت که میتوانستند نور را به خوبی کانونی کنند. سایر بخش های رساله او به آینه های سهموی، آینه های بیضوی، عدسی های همگرا و روش های برای رسم کمان هذلولی می پردازد.
«ثُمَّ کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ» یعنی من نور الثمرات کلّها و النّحل لا تأکل من الثّمرات الا وردها و هو السّبب فی العسل للشّفاء، «فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ» ای طرق ربّک تطلبین فیها الرّعی، «ذُلُلًا» جمع ذلول ای منقادة مسخّرة مطیعة للَّه عزّ و جلّ، باین قول ذللا حال نحل است و صفت وی و روا باشد که ذللا نعت سبل باشد، ای هی مذللة للنّحل سهلة السّلوک. قال مجاهد لا یتوعّر علیها مکان سلکته، «یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ» هو العسل تلقیه من افواهها لکنّه قال من بطونها لان استحالة الاطعمة لا تکون الّا فی البطن، فالنّحل یخرج العسل من بطونها الی افواهها. قول درست آنست که عسل از راه دهن بیرون آید بر مثال لعاب که از دهن آدمی روان شود، از اینجا گفت حسن بصری رحمة اللَّه علیه: لعاب البرّ بلعاب النحل بخالص السّمن ما عابه مسلم فجعله لعابا یخرج من الفم، «مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ» ابیض و اصفر و احمر. و قیل ان الأبیض من العسل یلقیه الشّباب من النّحل، و الاصفر یلقیه الکهول منها، و الاحمر یلقیه الشّیب منها، «فِیهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ» جمهور مفسران بر آنند که فیه کنایت از عسلست یعنی که در عسل شفا است، و شفاء بنکرة گفت یعنی که بعضی دردها را شفا است نه همه: روی ابو سعید الخدری انّ رجلا اتی النبی (ص) فقال: انّ اخی یشتکی بطنه، فقال اسقه عسلا، فذهب، ثمّ رجع فقال قد سقیته فلم یزل ما به، فقال (ص) اذهب و اسقه عسلا فقد صدق اللَّه و کذب بطن اخیک فسقاه ثانیا فبرأ کانّما انشط من عقال.
همیشه تا نبود عز چو ذل و نیک چو بد عزیز باش و بد اندیش تو ذلیل و ذلول
این همه درد دل و اندوه جان فرزند آدم از اختیار است و در کسب همۀ زحمت راحت او در تقدیر است مَنْ اَیْقَنَ بِالْقَدَرِ کَیْفَ یَحْزَنُ وَرَبُّکَ یَخْلُقُ مایَشاءُ وَیَخْتارُ ماکانَ لَهُمُ الْخِیَرَةَ. در عشق آنکه بختیار است بی اختیار است. عجب یکی را از ابنای ملوک ابایی پدید آمد بر بساط قربت باز یافت یکی او را دید ضعیف و نحیف شده و ذلولی و نحولی بدو راه یافته گفت در مقابلۀ آنچه گذاشتی چه دادند گفت همه دادند چون مراد من از من سلب کردند او مراد من شد و من مرید او پس همه دادند واین خوش رمزیست:
و قیل: لیّنها بالجبال حتّی تستقرّ و لا تزول باهلها، و قیل: جعلها ذلولا، ای سهلا سعیکم علیها بحیث لا یمتنع المشی فیها بالحزونة. فَامْشُوا فِی مَناکِبِها ای فی جوانبها. و قیل: فی فجاجها و اطرافها و قیل: فی جبالها. قال الزّجاج: و هذا اشبه لانّ معناه سهل لکم السّبیل فی جبالها فهو ابلغ فی الذلل هذا امر اباحه، ذکره علی سبیل الامتنان بتسهیله علیهم. وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ ای ممّا هیّاه لقوتکم و غذائکم ما اذن لکم فی تناوله و احلّه لکم دون ما نهاکم عنه و حرّمه علیکم.