تکدر

معنی کلمه تکدر در لغت نامه دهخدا

تکدر. [ ت َ ک َدْ دُ ] ( ع مص ) تیره شدن آب و عیش و جز آن. ( تاج المصادر بیهقی ). تیره عیش شدن. ( زوزنی ). تیره شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و یقال :تکدر و تکدرت معیشة. ( اقرب الموارد ). کدورت و تیرگی و تاریکی و مهمومی و ترشرویی و آشفتگی. ( ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح طب ) ورم غیر حاد ملتحمه. رمد خفیف. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). نزد پزشکان چشم درد سبک را نامند. چنین است در بحر الجواهر. و در آقسرائی گفته : تسخن و ترتب که عارض چشم شود و مانند چشم درد، چشم را دردناک کند. و آن مانند درد چشم دارای ورم نباشد بلکه از حیث عوارض بیماریی است شبیه به رمدو سبب حدوث این بیماری سببهای خارجیه است از قبیل وارد شدن ضربه بچشم و یا بر زمین افتادن و یا آفتاب که حرارتش زیاده باشد... ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).

معنی کلمه تکدر در فرهنگ معین

(تَ کَ دُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) تیره شدن ، کدر شدن .

معنی کلمه تکدر در فرهنگ عمید

۱. کدر شدن، تیره شدن.
۲. [مجاز] دلتنگ شدن.
۳. [مجاز] تیرگی خاطر.

معنی کلمه تکدر در فرهنگ فارسی

کدرشدن، تیره شدن، کدورت یافتن، دلتنگ شدن، تیرگی
( مصدر ) تیره شدنکدر شدندلتنگ گردیدن . ۲ - ( اسم ) آزادگی دل آزردگی دلتنگی . جمع : تکدرات .

معنی کلمه تکدر در ویکی واژه

تیره شدن، کدر شدن.

جملاتی از کاربرد کلمه تکدر

گویند وقتی که اسکندر ذوالقرنین عزم جهانگیری نمود، آثار تفکر از ناصیه خاطرش پیدا، و غبار تکدر از آئینه ضمیرش هویدا می گردید ارسطو که وزیر آن حضرت بود و ظهیر آن دولت، در مقام استفسار برآمده عرض کرد: منت خدای را که امور ملک و سلطنت منتظم است و خزائن موفور، و ممالک معمور، سبب گرفتگی خاطر مبارک چیست؟ فرمود: هر چه به نظر تأمل می نگرم این عمر کوتاه و عرصه محقر دنیا را قابل آن نمی بینم که سوار شوم و به تسخیر آن توجه نمایم و مرا شرم می آید که سر همت به این سراچه فانی فرود آورم.
بر حاشیهٔ سیرت او نیست تکدر در قاعدهٔ دولت او نیست تحول
این چنانست که شافعی را گفتند عاقل کیست؟ گفت: الفطن المتغافل دانایی که خود را بنادانی آورد. قال: فیکشف الحجاب فینظرون الیه. حق جل جلاله حجاب از دیده‌ها برگیرد تا در نگرند بخداوند خویش جل جلاله و عز کبریائه و عظم شأنه. وَ هُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا، الاشارة من هذه الایة، ان العبد اذا ذبل غصن وقته و تکدر صفو وده و کسفت شمس انسه و بعد بساحات القرب طراوة عهده فربما ینظر الیه الحق بنظر رحمته فینزل علی سره امطار الرحمة و یعید عوده طریا و ینبت من مشاهد انسه وردا جنیا و انشدوا:
باز بعضی در تکبر مانده‌اند همچو خرسی در تکدر مانده‌اند
و اری البدر تکور و اری النجم تکدر و اری البحر تسجر و اری الهلک تفاقم
درباب تعمیر خانه سید مرتضی زیارت شد… لکن خدا شاهد است که خانه جمعی را خراب کرده… باید چاکر تقصیری کرده هم که یک قران برسد در هنگامی که خانه خودم بیع شرط نزد… فارس باشد و بی‌خانمان مانده‌ام باید خانه سید را تعمیر کنم در عالم چاکری هرگز راضی به تکدر خاطر مبارک نخواهد شد. به زودی تعمیر خانه را هم تمام خواهم نمود.
صنما غدیر خم شد گه می زدن ز خُم شد دل خصم از اشتلم شد به تزایدِ تکدر