اسرائیلیات
معنی کلمه اسرائیلیات در فرهنگ معین
معنی کلمه اسرائیلیات در فرهنگ عمید
معنی کلمه اسرائیلیات در فرهنگ فارسی
معنی کلمه اسرائیلیات در دانشنامه اسلامی
نویسندگان مسلمان به هنگام نقل از منابع پیشینیان ، گاه با استفاده از تعابیر صریحی چون «برخی از کتب پیشینیان » یا «کتب پیامبران » به بیان مطلب می پرداخته اند البته در مواردی نیز بدون ذکر سرچشمه ، سخن را به صورت گفتار صحابه و تابعان ، یا به عبارت دیگر به صورت احادیث موقوف نقل کرده اند. در مقام تشخیص منشأ و سرچشمه ، باید در نظر داشت که میان این دوگونه روایات ، تفاوتی اساسی وجود دارد، چه تنها گونه نخست است که برگرفته شدن آن از روایات ماقبل اسلامی به صراحت بازگو شده است . یافت نشدن ریشه این روایات در احادیث نبوی ، گرچه بازدارنده ای برای یک داوری قطعی است ، اما با شناخت شخصیت راویان و نیز با در دست داشتن نمونه های مشابه در نوشته های یهود، می توان به مطالعه ای تطبیقی میان این روایات با نظایر یهودی آن پرداخت .
مفهوم واژه اسرائیلیات
واژه اسرائیلیات جمع اسرائیلیه و آن منسوب به اسرائیل است که نامی دیگر برای یعقوب پیامبر علیه السلام بوده است .
کاربرد اصطلاح اسرائیلیات
در جست و جو از قدیم ترین نمونه های کاربرد اصطلاح اسرائیلیات ، نخستین نمونه احتمالی تألیفی با همین عنوان از وهب بن منبه (د ۱۱۴ق ) است و تردید از آن روست که در برخی از منابع کتاب شناختی از این اثر با عناوینی دیگر یاد شده است . اگر چه فهارس کتاب شناختی موجود، ذکری از این اثر به میان نیاورده اند، ولی پاره اقتباس شده از این اثر توسط ونشریسی با ذکر عنوان کامل کتاب ، به روشنی نشان می دهد که گویا این اثر در موضوع مورد بحث تألیف شده بوده است از نمونه های صریح کاربرد تاریخی اصطلاح ، نخست باید به مسعودی اشاره کرد که در سده ۴ق ، این واژه را به مفهوم اصطلاحی آن و در حدی وسیع که روایات مسیحی را نیز در بر گیرد، به کار برده است ؛ او این دسته از روایات را اخباری به روایت اصحاب حدیث دانسته است که نه می توان آنها را قبول ، و نه رد کرد. مسعودی در ادامه سخن از اسرائیلیات ، به ذکر نمونه هایی از این دست اخبار پرداخته است . در اوایل سده ۷ ق یاقوت حموی این واژه را با بیانی آشکار به مفهوم «کتب قدیمه » و آثار امم سالفه به کار گرفته است . با گذشت حدود یک سده ، کسانی چون ابن تیمیه ، و با تعریفی روشن تر ابن کثیر با ارائه مفهومی از این اصطلاح ، هماهنگ با مفهوم امروزی آن ، به تبیین اقسام روایات اسرائیلیات پرداخته ، و به نقد محتوایی آنها دست یازیده اند.
تقسیم بندی اسرائیلیات
...
[ویکی شیعه] اِسْرائیلیات، اصطلاحی در معارف اسلامی، به ویژه در زمینه تفسیر و علوم حدیث، ناظر به روایات و قصص و مفاهیمی که نه در قرآن و احادیث نبوی، بلکه در تعالیم امت های پیشین به ویژه بنی اسرائیل ریشه دارند و حاصل جریانی است از داستان سرایی، اسطوره پردازی و وجوهی دیگر از تعالیم غیر اصیل که به ویژه در سده های نخست هجری توسط گروهی -بیشتر از یهودیان اسلام آورده- ساخته شده، و به حاشیه آموزش های مسلمانان راه یافته است.
نویسندگان مسلمان به هنگام نقل از منابع پیشینیان، گاه با استفاده از تعابیر صریحی چون «برخی از کتب پیشینیان» یا «کتب پیامبران» به بیان مطلب می پرداخته اند. البته در مواردی نیز بدون ذکر سرچشمه، سخن را به صورت گفتار صحابه و تابعین، یا به عبارت دیگر به صورت احادیث موقوف نقل کرده اند.
واژه اسرائیلیات جمع اسرائیلیه و آن منسوب به اسرائیل است که نامی دیگر برای یعقوب پیامبر(ع) بوده است.
[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است
روایات و داستان های وارد شده از منابع یهود و غیریهود به فرهنگ اسلامی.
اسرائیلیات، جمع اسرائیلیه و منسوب به اسرائیل، لقب یعقوب پیامبر جد اعلای یهودیان است. اسرائیل، ترکیبی از دو واژه «اسر» به معنای غلبه و «ایل» به معنای قدرت کامل است و در زبان عبری به کسی که بر قدرت کامل یعنی خداوند چیره شده گفته می شود. این لقب را از آن رو بر یعقوب نهاده اند که به گمان یهود، وی در مبارزه با خداوند بر او پیروز شد.
برخی جزء نخست این واژه را به معنای «عبد» و بخش دوم را به معنای «اللّه» دانسته اند، بنابراین اسرائیل به معنای عبدالله (بنده خدا) است.
واژه اسرائیلیات گاهی در معنایی ویژه، فقط بر آن دسته از روایاتی اطلاق می گردد که صبغه یهودی دارد و از طریق فرهنگ یهودی وارد حوزه اسلامی می شود و گاهی در معنایی گسترده تر هر آنچه را که صبغه یهودی و مسیحی دارد و در منابع اسلامی داخل شده و گاهی در مفهومی گسترده تر از دو مورد پیشین بکار رفته و هر نوع روایت و حکایتی را که از منابع غیراسلامی وارد قلمرو فرهنگ اسلامی می گردد شامل می شود.
مراوده زیاد یهودیان با مسلمانان در صدر اسلام، گسترده تر بودن فرهنگ یهود در مقایسه با ملت های دیگر عداوت بیشتر آنان با مسلمانان، کارآمدتر بودن حیله هایشان و نقش بیشتر یهود در گسترش این روایات، سبب شد جنبه یهودی و اسرائیلی بر دیگر جهات غالب و بر همه آن ها واژه «اسرائیلیات» اطلاق شود.
اسرائیلیات به این معنا از اصطلاحاتی است که در قرن های متأخر از عهد صحابه و تابعان بر این گونه مطالب نهاده شده است. آنچه در صدر اسلام و تا مدت ها بعد از عصر صحابه و تابعان در این باره رواج داشته، تعبیراتی از قبیل «گفته های اهل کتاب»، «نقل از کتب پیشینیان» و امثال آن بوده است.
در روایتی از امام صادق علیه السلام از این گونه روایات به «احادیث یهود و نصارا» یاد شده است. قدیم ترین منبع موجود که اسرائیلیات را در معنای اصطلاحی آن بکار برده، از مسعودی (م.343 ق) است که در آن افزون بر اطلاق اسرائیلیات بر روایات یهودی و مسیحی به نمونه هایی از این روایات نیز اشاره کرده است.
معنی کلمه اسرائیلیات در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه اسرائیلیات
گفتهاند که بیشتر دانش وی از اسرائیلیات و صحیفههای اهل کتاب بود. وهب از ابوهریره، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عمرو بن العاص و دیگران کسب دانش نمود و خود بیش از بیست شاگرد داشت. محمد بن جریر طبری داستان فریب خوردن آدم در بهشت را به نقل از وهب بن منبه آوردهاست که نمونهای از نفوذ فرهنگ یهودی در منابع اسلامی است. عین همین مطلب در سفر تکوین تورات آمدهاست.
و در اسرائیلیات وارد شده است که «جوانی بیست سال عبادت کرد بعد از آن عاصی شد و بیست سال معصیت خدا را نمود، روزی در آینه نظر کرد دید علامت پیری در موی او ظاهر شده، آهی از دل برکشید و گفت: خداوندا بیست سال اطاعت تو کردم و بیست سال معصیت تو نمودم نمی دانم اگر بازگشت به سوی تو نمایم قبول می کنی؟ ناگاه شنید که قائلی می گوید که تو ما را قبول کردی ما نیز تو را قبول کردیم پس دست از ما برداشتی ما هم دست از تو برداشتیم و عصیان ما را ورزیدی تو را مهلت دادیم و اگر باز به سوی ما آیی تو را قبول می کنیم».
از این جهت بود که شخصی اعرابی شتر خود را رها کرد و گفت: «توکلت علی الله»، حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «آن را ببند و توکل بر خدا کن» و از حضرت صادق علیه السلام مروی است که «خدا از برای بندگان خود دوست دارد که مطالب خود را از او طلب کنند به اسبابی که از برای آنها مهیا فرموده و به تحصیل آنها امر نموده» در اسرائیلیات وارد شده است که «موسی بن عمران علیه السلام را مرضی روی داد، بنی اسرائیل به نزد او آمدند و علت آن را شناختند و گفتند: فلان دوا علاج آن است موسی علیه السلام گفت: معالجه نمی کنم تا خدا بی واسطه دوا، مرا عافیت بخشد پس ناخوشی او به طول انجامید و خدا به او وحی فرستاد که به عزت و جلال خودم قسم که تو را شفا نمی دهم تا به دوایی که گفته اند معالجه نکنی پس بنی اسرائیل را فرمودند: به دوایی که گفتید معالجه من نمایید او را معالجه نمودند عافیت یافت پس خدا او را وحی فرستاد که می خواستی به توکل خود حکمت مرا باطل کنی؟ آیا چه کسی غیر از من در دواها و گیاها منفتها را قرار داده؟» مروی است که «یکی از زهاد، ترک آبادانی ها را کرده در قله کوهی مقیم شد و گفت: از احدی چیزی نمی طلبم تا خدا روزی بفرستد پس یک هفته نشست، چیزی به او نرسید و نزدیک به مردن رسید، گفت: بار پروردگارا اگر مرا زنده خواهی داشت، روزی مرا برسان و الا قبض روح مرا کن، وحی به او رسید که به عزت و جلال خودم قسم که روزی به تو نمی دهم تا داخل آبادانی نشوی و میان مردم ننشینی پس به شهر آمد و نشست، یکی از برای او طعام آورد، و یکی آب آورد، خورد و آشامید و در دل او گذشت که چرا خدا چنین کرد؟ وحی به او رسید که تو می خواهی به زهد خود حکمت مرا برهم زنی؟ آیا نمی دانی که من بنده خود را از دست بندگان دیگر خود روزی دهم، دوست تر دارم از اینکه به دست قدرت خود روزی او را راسانم؟».
وَهْب بن مُنَبِّه (نسب: وهب بن منبِّه بن کامل بن سیج) تابعی، گزارشنویس و تاریخنگار عربی یمنی فارسیاصل بود. به روایتِ سرگذشتهای پیامبران (قصص الأنبیاء) و گزارشهای نخستین (إخبار الأولین؛ یا آن چیزهایی که اسرائیلیات شناخته میشود) میپرداخت. مهمترین اثرش «الملوک المتوِّجه من حِمیَر و أخبارهم و قصصهم و قبورهم و أشعارهم (شاهان برخاسته از حمیریها؛ خبرها و داستانها و آرامگاهها و شعرهایشان) میباشد.
بلکه مادامی که مرتبه اخلاص، کسی را نباشد، خلاص از شر شیطان نشود چون آن لعین، قسم به عزت رب العالمین یاد کرده که همه بندگان را گمراه سازد مگر اهل اخلاص را چنانچه حکایت از زبان آن پلید در قرآن مجید شده که «قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین» و شاهد بر این، حکایتی است که از اسرائیلیات وارد شده که درختی بود که جمعی آن را می پرستیدند و عابدی در بنی اسرائیل بر آن مطلع شده، غیرت ایمان، او را بر این داشت که تیشه برداشته روانه شد، که آن شجره را قطع نماید در راه، شیطان به صورت مردی به او دچار شده، گفت: به کجا می روی؟ گفت: درختی است که جمعی از کفاره به جای پروردگار، او را می پرستند، می روم تا آن را قطع کنم گفت: ترا به این چکار و گفتگو میان ایشان به طول انجامید، تا امر آن منجر شد که دست در گریبان شدند و عابد، شیطان را بر زمین افکند چون شیطان خود را عاجز دید، گفت: معلوم است که تو این عمل را به جهت ثواب می کنی و من از برای تو عملی قرار می دهم که ثواب آن بیشتر باشد، هر روز فلان مبلغ به زیر سجاده تو می گذارم، آن را بردار و به فقرا عطا کن عابد فریب شیطان را خورده، از عزم قطع درخت درگذشت و به خانه برگشت و هر روز سجاده خود را برمی چید، همان مبلغ در آنجا بود برمی داشت و تصدق می کرد و چون، چند روز بر این گذشت، شیطان قطع وظیفه را نمود و عابد در زیر سجاده خود زر نیافت تیشه برداشته رو به قطع درخت نهاد، شیطان سرراه بر او گرفته، باز بر سر مجادله آمدند و در این مرتبه، شیطان بر عابد غالب شده، او را بر زمین افکند عابد حیران ماند از شیطان پرسید که چگونه این دفعه بر من غالب آمدی؟ گفت به واسطه اینکه در ابتدا نیت تو خالص بود و به جهت خدا قصد قطع درخت کرده بودی و این دفعه به جهت آلودگی طمع، به قطع آن می روی، و نیت تو خالص نیست، به این جهت من بر تو غالب گشتم.