استرشاد
معنی کلمه استرشاد در فرهنگ معین
معنی کلمه استرشاد در فرهنگ عمید
۲. هدایت شدن.
معنی کلمه استرشاد در فرهنگ فارسی
( مصدر ) ارشاد طلبیدن راهنمایی خواستن طلب هدایت کردن راه راست جستن . جمع : استرشادات .
معنی کلمه استرشاد در ویکی واژه
استرشادات.
جملاتی از کاربرد کلمه استرشاد
اهل ارشادی برو ارشاد کن ورنه از ارشاد استرشاد کن
و پیش از خوض در مطلوب می گوییم آنچه در این کتاب تحریر می افتد از جوامع حکمت عملی، بر سبیل نقل و حکایت و طریق اخبار و روایت از حکمای متقدم و متأخر بازگفته می آید بی آنکه در تحقیق حق و ابطال باطل شروعی رود، یا به اعتبار معتقد ترجیح رائی و تزییف مذهبی خوض کرده شود پس اگر متأمل را در نکته ای اشتباهی افتد یا مسأله ای را محل اعتراض شمرد باید که داند محرر آن صاحب عهده جواب و ضامن استکشاف از وجه صواب نیست؛ همگنان را از حضرت الهی که منبع فیض رحمت و مصدر نور هدایت است توفیق استرشاد می باید خواست، و همت بر ادراک حق حقیقی و تحصیل خیر کلی مقدر می داشت، تا به مطالب جاودانی و مقاصد دو جهانی برسند والله ولی الفضل و ملهم العقل، منه المبدأ و الیه المنتهی.
مار پایافزارِ سیر و طلب باز کرد و باز افتاد، آمَنُ مِن ظَبیِ الحَرَمِ وَ آلَفُ مِن حَمَامَهِٔ مَکَّهَٔ . موش به خانه آمد، از دور نگاه کرد، ماری را دید در خانهٔ خود چون دودِ سیاه پیچیده؛ جهان پیش چشمش تاریک شد و آهِ دودآسا از سینه برآوردن گرفت و گفت: « یا رب، دودِ دل کدام خصم در من رسید که خان و مان من چنین سیاه کرد؟ مگر آن سیاهیهاست که من در خیانت با خلقِ خدای کردهام یا دودِ آتش که در دلِ همسایگان افروختهام» وَ لَا یُرَدُّ بَأسُهُ عَنِ القَومِ المُجرِمِینَ. القصّه موش به دلی خسته و پشت طاقت از بارِ غبن شکسته پیش مادر آمد و از وقوعِ واقعهٔ دستبردِ مار بر خانه و اسبابِ او حکایت کرد و از مادر در استرشادِ طریقِ دفع از تغلّبِ او مبالغتها نمود. مادر گفت: «کُن کَالضَّبِ یَعرِفُ قَدرَهُ وَ یَسکُنُ جُحرَهُ وَ لَا تَکُن کَالجَرَادِ یَأکُلُ مَا یَجِدُ وَ یَأکُلُهُ مَا یَجِدُهُ ؛ مگر بر ملکِ قناعت و کفایت زیادت طلبیدی و دستِ تعرّض به گردکرده و اندوختهٔ دیگران یازیدی؟ برو مسکنی دیگر گیر و با مسکنتِ خویش بساز که تو را زور بازویِ مار نباشد و کمانِ کین او نتوانی کشید و اگرچه تو از سرِ سرتیزی بسرِ دندان تیز مغروری، هم دندانیِ مار را نشایی که پیلِ مست را از دندانِ او سنگ در دندان آید و شیرِ شرزه را زهرِ او زهره بریزد.
شده به مدرسه اما نه بهر خواندن درس شده بخانقه اما نه بهر استرشاد
و چهارم مارقان، و ایشان جماعتی باشند که قصد تحریف قوانین نکنند، اما از سبب سوء فهم بر اغراض فضلا واقف نباشند، آن را بر معانی دیگر حمل کنند و از حق انحراف نمایند، و باشد که این انحراف مقارن استرشاد بود و از تعنت و عناد خالی بود، و به ارشاد ایشان امیدوار باید بود.
فَلَنَسْئَلَنَّ یعنی فی الآخرة الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ یعنی الامم الخالیة الذین اهلکوا فی الدنیا، ما اجابوا الرسل؟ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ ما ذا اجیبوا فی التوحید؟ و نسألهم هل بلغوهم؟ و قیل: لنسألنّ الذین ارسل الیهم عن قبول الرسالة و القیام بشروطها، و لنسألن المرسلین عن اداء الرسالة و الامانة فیها، و قیل: لنسألنّ الذین ارسل الیهم عن حفظ حرمات الرسل، و لنسألن المرسلین علی الشفقة علی الامم. رب العزة جل جلاله خود داناتر که ایشان چه گفتند؟ و چه جواب شنیدند؟ اما در قیامت از ایشان بپرسید تا حجت آرد بر کافران که از توحید سروا زدند، و حق نپذیرفتند، و ایشان را در آن عذر نماند، و حجّت نبود. آن گه در شرح بیفزود، و این معنی را بیان کرد، گفت: فَلَنَقُصَّنَّ عَلَیْهِمْ یعنی اعمالهم بعلم منا وَ ما کُنَّا غائِبِینَ عن اعمالهم من الخیر و الشر فی الدنیا، فلا یخفی علیه منها صغیر و لا کبیر، و لا سر، و لا علانیة. خبر میدهد جل جلاله که: سؤال ما ازیشان نه از آنست که میندانیم که چه گفتند؟ و چه جواب شنیدند؟ که ما کردار و گفتار و انفاس و حرکات خلق همه دانستهایم، و شمرده ایم. بر ما هیچ پوشیده نیست، و بعلم ما هیچ فرو شده نیست، اما سؤال میکنیم از روی توبیخ و تقریع ایشان، و اقامت حجّت بر ایشان. و آنجا که گفت جل جلاله: وَ لا یُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ یعنی: لا یسألون سؤال استرشاد و استعلام، انما هو سؤال توبیخ و تبکیت، و قیل: انه فی وقت انقطاع المسئلة عند حصولهم علی العقوبة، کما قال تعالی: فَیَوْمَئِذٍ لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ، و قیل: استشهاد الرسل کاستنطاق الجوارح، و روی عن النبی (ص) انه قال: «ان اللَّه یسأل کل احد بکلامه، لیس بینه و بینه ترجمان».
مرید عشق و پیر عقل اگر باشم عجب نبود که خاک راه استرشاد و آبروی ارشادم