آواره کردن

معنی کلمه آواره کردن در لغت نامه دهخدا

( آواره کردن ) آواره کردن. [ رَ / رِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بیرون کردن. اخراج. تبعید کردن. جلاء دادن.

معنی کلمه آواره کردن در فرهنگ فارسی

( آواره کردن ) ( مصدر ) ۱ - بیرون کردن اخراج . ۲ - تبعید کردن نفی بلد کردن .

معنی کلمه آواره کردن در ویکی واژه

آواره‌کردن
دور کردنِ کسی از وطن؛ شهر، و خانه بزور.
(گفتگو): سرگردان کردن؛ بلاتکلیف کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه آواره کردن

وی در کتابش (مطاردة قرن و نصف) می‌نویسد: حکومتِ… در خانه ام مرا حصر کرد و اتفاقات ناگواری بر من افتاد که اگر می‌خواستم آن‌ها را بنویسم کتابی با بیش از پانصد صفحه می‌شد! به این‌ها بسنده نکردند و تا جایی رسید که فرزندانم سید مرتضی و سید مهدی و عده ای از نزدیکان و دوستان و فامیل را بازداشت کردند و عده ای را نیز آواره کردند! و همان‌طور بسیاری از علما و طلاب را از حضور در جلسه درسم منع کردند و پس از مصادره بسیاری از موسساتمان، کارمندان آن‌ها را اجبار به ترک کردند… و دو پسر دیگرم تحت تعقیب قرار گرفتند که یکی به کویت و دیگری به سوریه مهاجرت کرد.
ترا از خان و مان آواره کردند مرا بی دختر و بی چاره کردند
أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ بلختی از کتاب ایمان دارید یعنی بفداء اسیران و بلختی کافر می‌شید یعنی بقتل و اخراج و تظاهر فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ یا معشر الیهود إِلَّا خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلی‌ أَشَدِّ الْعَذابِ میگوید ای جهودان قریظه و نضیر پاداش این نافرمانی که کردید شما را در دنیا نیست مگر خواری و بی آبی، گزیت از دست، و غل بر گردن و زنّار بر میان، و فروم بر روی. و پس از آنک قریظه را کشتند و فرزندان ایشان ببردگی بردند، و نضیر را از خان و مان خویش آواره کردند، و بشام او کندند و مسلمانان بجای ایشان نشستند، این خود عذاب دنیاست و عذاب آخرت ازین صعب تر است، همانست که جای دیگر گفت لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ ثم قال وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ یعلمون بیاء قراءت حجازی و بو بکر و یعقوب است، و هر چند که خطاب با قریظه و نضیر است اما از روی وعید عام است میگوید و ما اللَّه بغافل یا معشر المکذّبین بآیاته، الجاحدین لرسوله، من الیهود و غیرهم، عما تعلمون فی سرکم و علانیتکم و انه تارک لکم حتی یجازیکم علی اعمالکم خیرها و شرها أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالْآخِرَةِ فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ ایشان آنند که دنیاء دنی بر آخرت رفیع برگزیدند و خاسر و خاکسار کسی که دنیا گیرد و عقبی دهد. دنیا دار الغرور است و عقبی دار السرور، عاقل دار الغرور را بر دار السرور اختیار نکند. مصطفی ع گفت «من احبّ دنیاه اضرّ بآخرته و من احبّ آخرته اضرّ بدنیاه، فآثروا ما یبقی علی ما یفنی.
مرا مثل نسیم آواره کردند دلم مانند گل صد پاره کردند
مصطفی (ص) سر وازد، و از شنیدن سخن ایشان برگشت. رب العالمین در آن حال این آیت فرستاد که: یا محمّد میان اهل کتاب حکم کن بموجب قرآن و شریعت اسلام چنان که بتو فرو فرستادیم، و مراد ایشان خلاف آنست تو بر پی مراد ایشان مرو، وَ احْذَرْهُمْ أَنْ یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکَ یعنی فی القرآن من القصاص و الرجم، بپرهیز از ایشان، نباید که ترا بگردانند از حکم قصاص و رجم که خدای در قرآن بتو فرو فرستاد. فَإِنْ تَوَلَّوْا اگر برگردند این جهودان از ایمان و حکم قرآن، پس بدان که اللَّه میخواهد که آن برگشتن ایشان سبب عقوبت ایشان گرداند، أَنْ یُصِیبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ بعض اینجا بمعنی کلّ است، یعنی که در دنیا ایشان را بگناهان ایشان‌ عقوبت کند، و در آخرت جزا دهد، پس عقوبت ایشان در دنیا جلا و نفی بود از خان و مان بیفکندن و آواره کردن، و عذاب آخرت خود برجاست، وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ لَفاسِقُونَ ای و ان کثیرا من الیهود لکافرون.
وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ هر که پذیرفتاری خود را و دل خود را و نازیدن خود را خدای را گزیند و او را دوست و یار پسندد و رسول را و مؤمنان را، فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ یعنی انصار دین اللَّه هم الغالبون. غالبان ایشانند که مؤمنانند و انصار دین خدااند، یعنی عبد اللَّه سلام و اصحاب وی، که ایشان غالب آمدند، و جهودان و ترسایان مغلوب، که ایشان را کشتند، و گروهی از خان و مان و اوطان آواره کردند.
فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ آری بسنده کند ترا اللَّه ببازداشت خویش بدایشان را از تو، و شغل ایشان ترا کفایت کند، و هم چنان کرد که جهودان قریظه و نضیر بودند بعضی را ازیشان بکشتند، و بعضی را به بردگی ببردند، و بعضی را از وطن خویش آواره کردند، و ترسایان نجران بودند که جزیت بریشان نهادند بخواری و مذلت، وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ او خداوندی شنواست که گفت همه می‌شنود، داناست که حال همه میداند.