بموجب

معنی کلمه بموجب در لغت نامه دهخدا

بموجب. [ ب ِ ج ِ ب ِ ] ( حرف اضافه مرکب ) ( از: «ب » +موجب ) مطابق. موافق. بنابر. برحسب. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه بموجب در فرهنگ فارسی

مطابق موافق بر حسب .

جملاتی از کاربرد کلمه بموجب

تا منصب تو حاکم دیوان چرخ را راجع کند بموجب حسن المئاب خط
ای در کفت بموجب حکمت حلال جام بستان ز دست ساقی صاحب جمال جام
و نیز گویم سخن عقلی و برهان آورم از کتاب خدای عزوجل که چیز ها را بر یکدیگر فضل و شرفست اندر عالم و آن شرف مر چیزها را بر یکدیگر مردم داند از بهر آنکه اندر عالم از مردم شریفتر چیزی نیست چنانکه خدایتعالی گفت: و فضلنا هم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا همیگوید ما مر پسران آدم را فضل نهادیم بر یکدیگر بر بسیاری از آنها که آفریدیم فضل نهادنی، و این فضل نهادن مراورا بعلم است و شرف است، و شرف نبات بر معادن آنست که نبات فایده خویش را از طبایع همیتواند پذیرفتن لاجرم زنده است و طبایع بیدانش مردار مانده است و نبات بدان مقدار دانش که یافته است سوی مردم عزیز شده است از بهر آنکه مر نبات را با مردم بدانش هم گوشگی افتاده است و حیوان دانش بیش از نبات یافته است که او دشمن خویش را همی شناسد و از گرما و سرما صیانت کند لاجرم بر نبات که دانش او کمتر از دانش حیوانست پادشاه شده است. و مردم که از هر دو شریفتر است مر حیوانرا با خویشتن اندر غذا گرفتن از نبات انباز کرده است از بهر آنکه حیوان بمردم نزدیکتر است بدانش و مردم را بر حیوان شرفست بزیادتی علم که مردم راست، آنست که معنی پوشیده را از چیز ظاهر بشناسد بد آن قوت که اندر نفس ناطقه اوست و حیوانرا آن علم نیست. و بیان این قول آنست که چون مردم کسی را بیند با تیر و کمان ساخته و کمان بزه کرده بداند که آن خداوند تیر و کمان مرو را از دور تواند زدن و بداندکه اورا سپر از چه چیز باید ساخت تا از زخم او بدان برهد و آن فعل که از مردم تیر انداز بدین دو آلت که تیر و کمانست که از دور تواند زدن و از مردم صلاح پوشیده نیز هست و مر آنرا جز نفس ناطقه نداند، پس فضل و دانش مردم بر دانش حیوان آنست که او معنی پوشیده از ظاهر چیز ها بداند (و) حیوان جز ظاهر چیز ها نداند و بدین دانش مردم بر ستور و حیوان پادشاهی یافته است و خدایتعالی بسوی او رسول و کتاب فرستاده است و دانستن معنی پوشیده ها از چیز های ظاهر مانند دانش غیب است و دانش غیب خدایراست چنانکه همیگوید قوله تعالی: ولله غیب السموات و الارض پس هر کسی که او را دانش پوشیده اندر چیز های ظاهر بیشتر باشد او بخدای نزدیکتر باشد همچنانکه چون حیوانرا هم دانش بیشتر از دانش نبات بود مردم مرو را بخویشتن نزدیک کردند و از غذای خویشتن او را نصیب کرده و هر که داناتر است از خدای ترس کارتر است چنانکه خدایتعالی همیگوید:انما یخشی الله من عباده العلما بترسد از خدای بندگان او دانایان، و هر که ترس کارتر است او بخدای نزدیکتر است چنانکه خدایتعالی گفت: ان اکرمکم عندالله اتقیکم همیگوید عزیزترین شما نزدیک خدای ترس کار ترین شما است پس درست کردیم که هر کس که علم غیب بیشتر داند او سوی خدای عزیزتر و نزدیکتر است و چون اینحال تقریر کردیم گوئیم بخدای آن گروه نزدیکتر است از امت که معانی کتاب خدای و شریعت رسول صلی الله علیه و آله بداند و آنرا بدانش کار بندد از بهر آنکه حکمت را پارسی کار کردن بدانش است و خدای بفرمود مر رسول خویش را تا امت را حکمت بیاموزد چنانکه گفت: ویعلمهم الکتاب و الحکمه بیاموزید شان کتاب و حکمت پس هر که عمل شریعت با علم کند او حکیم باشد و هر که حکمت یافته باشد بدو خیر عظیم و بسیار منفعت رسیده باشد چنانکه خدایتعالی گفت قوله تعالی: و من یوت الحکمه فقد اوتی خیرا کثیرا و از جمله امت هیچ گروهی نیست که معنی کتاب و شریعت بجویند مگر بظاهر آن استاده اند و دانستن ظاهر چیزها فعل ستورانست و هر که بر ظاهر گفتار کار کند بر درجه ستوری بسنده کرده باشد، و خدایتعالی همی گوید مر آن گروه را که جز ظاهر چیز ها ندانند بموجب این آیت قوله تعالی: یعلمون ظاهرا من الحیوه الدنیا و هم عن الاخره هم غافلون همیگوید بدانند از آشکارا را از زندگانی اینجهان و ایشان از آنجهان غافلند.
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْها فلم یقبلها و لم یتدبّرها و لم یعمل بموجبها. و قیل: ذکر ابتداء خلقه الی انتهائه و تقلّب الاحوال به من جهة ربّه فلم یحمله ذلک علی الایمان به، إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنْتَقِمُونَ ای من الذین اجترحوا السیّئات و هم الکفّار، کقوله:انْتَقَمْنا مِنَ الَّذِینَ أَجْرَمُوا. و قال زید بن رفیع: عنی بالمجرمین هاهنا اصحاب القدر، ثم قرأ انّ المجرمین فی ضلال و سعر الی قوله: إِنَّا کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ و قال النبی (ص): «ثلاث من فعلهن فقد اجرم: من اعتقد لواء فی غیر حق، او عقّ والدیه، او مشی مع ظالم لینصره.
و الثانی: ان فی التخویف منها و التنبیه علیها نعمة عظیمة، لان اجتهاد الانسان رهبة ممّا یؤلمه اکثر من اجتهاده رغبة فیما ینعمه، و کرّر هذه الایة فی السورة احدی و ثلثین مرّة، ثمانیة منها ذکرها عقیب آیات فیها تعداد عجایب خلق اللَّه عز و جل و بدائع صنعه و مبدء الخلق و معادهم، ثم سبعة منها عقیب آیات فیها ذکر النار و شدائدها علی عدد ابواب جهنم، و بعد هذه السبعة ثمانیة فی وصف الجنان و اهلها علی عدد ابواب الجنة، و ثمانیة اخری بعدها للجنتین اللتین دونهما، فمن اعتقد الثمانیة الاولی و عمل بموجبها استحق کلتی الثمانیتین من اللَّه و وقاه السبعة السابقة و اللَّه اعلم.
قُلْ أَ رَأَیْتُمْ یا معشر الکفّار إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ اللَّیْلَ سَرْمَداً ابدا دائما إِلی‌ یَوْمِ الْقِیامَةِ هل تعلمون فی السّماوات و الارض احدا غیره یقدر علی کشف اللّیل عنکم و اتیانکم بضیاء ای نهار مضی‌ء یتصرفون فیه فی معاشکم و تصلون الی منافعکم و کسبکم. أَ فَلا تَسْمَعُونَ هذه الحجّة. فتدبّروا بموجبها اذ کانت بمنزلة النّاطقة.
رسم این بود منعما اکنون این محقّر بموجب تفصیل
بموجب قانون مجازات اسلامی ادله اثبات جرم چهار گونه‌اند که عبارتند:
و چون اشتهار و انتشار این رسایل و مسائل در بلاد ثغور اصلح و اصوب بود و بنکایت اعدای دین مبین اقرب و انسب، مواکب دانای جهان باشارت دارای مهان چون نور وجود در قوس عروج و شمس سماء در طی بروج از ملک عراق بثغر آذربایجان تشریف قدوم بخشید و در حضرت نیابت سلطنت که مربع دین و مشرع شرع و مکمن دولت و مامن ملت است چون نقطه رأس در خانه شمس و درخت طوبی در روضه خلد، بسط ظل افاضت و بذل نور افادت فرمود تا مبانی کتاب ثانی که ثانی ترکیب مثانی است بیمن همت و فرط جهد ملک زاده ولی عهد که یاور ملک و داور عهد و امان زمان وپناه جهان و نیروی ظفر و بازوی خطر و غایت عنایت باری و آیت شمایل شهریاری است. البدر الشاهد و الشمس الجاهد و اللیث الصایل و الغیث الهاطل، ناصرالاسلام، منصور الاعلام، شاهرالاسیاف، مشهور الاعطاف، ناظرالجود و المعدله، منظور الملک و المملکه معهودالوفا، مفقودالجفا، منشورالندی، مقهورالعدی، الغازی فی سبیل الله عباس میرزا لازال للدین حامیا و للکفر ما حیا وللملک حارسا و للخلق سائسا سمت اتمام و اختتام پذیرفت وصیت این نام نیک چون دور دولت مدید تا آخر عهد و زمان در بسیط زمین و بساط جهان ماند و این بنده که بر حسب امر والا بتحریر فهرست کتاب و ترتیب فصول و ابواب مأمور بود ملخص مطالب را بموجب تفصیل معین و مشخص نموده در سلک کلک کشید و الله المستعان و هو نعم الوکیل
آنکه مهندس نظام قدر و محاسب مهام بشر که طاق نه رواق گردون بی قائم و ستون افراشته و تدبیر مصالح املاک بتدویر دوایر افلاک مقرر داشته، ذات اشرف ما را واسطه نظم دین و دولت ورابطه جمع شرع وشوکت کرد وضبط ثغور اسلام وجبر کسور انام را بعهدة اهتمام ما سپرده، بر ذمت همت ما بحکم شرع مطاع و فرمان واجب الاتباع، تمهید نظامی رایق و تجدید قراری لایق، که موجب رضای خالق و عصام خلایق شود؛ لازم آمد تا مقلدان شریعت غرا و متقلدان سیف غزا در اجتهاد ادآب جهاد مستبد، بر مقابله و مقاتله اعدای دین مستعد گشته؛ شوکت اسلام از صدمت خصام مصون و حوزه ملک از مداخلت شرک مصون آید. فعلی هذا هر که رموز قتال و رسوم جدال را بقانون نظام متین و آئین دین مبین بهتر و برتر داند و دارد و شرط جهاد و دفاع و ضبط بلاد و بقاع را بطرح و طرز سدید سزا و بجا آید و آرد، فزون از حد و حساب منظور نظر عاطفت نصاب آید. عالیجاه فطانت و فراست انتباه سلاله السادات العظام میرزا جعفر مهندس که در بدایت جوانی حسب الاشاره بتحصیل هندسی و ریاضی و تکمیل آداب نظام بمملکت انگلیس مأمور شد، پس از مدتی که حصول علم مأمور برا حایز بحضور باهرالنور ما فایز گشت، او را در علم و عمل بر وجه اتم و اکمل آزمودیم، فی الحقیقه در حساب و هندسه که بفنون ریاضی و تعیین قلعه و سنگر و ترتیب لشکر و معسکر کامل و ماهر بود و ذهن و قادش و فکر نقادش در حل اشکال ریاضی بر مفترعات اقلیدس و مخترعات بطلمیوس غالب و قاهر، در ازای این حسن تعلم بر همگنان تقدم یافته، مهندسین سرکار اشرف را باشی و خدمات شایسته از او ناشی گشته، مقرر داشتیم از این حسن تعلیم مستوجب مزید احسان و تکریم آید، متوجهات قریه فلان را در هذه السنه فلان بموجب تفصیل بتیول ابدی و سیور غال سرمدی عنایت فرمودیم الخ.
زن گفت: الرزق علی الله. راست می‌گویی. و در خانه قدری کنجد و برنج هست، بامداد طعامی بسازم و شش هفت کس را ازان لهنه ای حاصل آید. هرکرا خواهی بخوان. دیگر روز آن کنجد را بخته کرد، در آفتاب بنهاد و شوی را گفت:مرغان را می‌ران تا این خشک شود، و خود بکار دیگر پرداخت. مرد را خواب در ربود. سگی بدان دهان دراز کرد. زن بدید، کراهیت داشت که ازا ن خوردنی ساختی. ببازار برد و آن را با کنجد با پوست صاعا بصاع بفروخت. و من در بازار شاهد حال بودم. مردی گفت: این زن بموجبی می‌فروشد کنجد بخته کرده بکنجد با پوست.