آبستن کردن

معنی کلمه آبستن کردن در لغت نامه دهخدا

( آبستن کردن ) آبستن کردن. [ ب ِ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) احبال. ( زوزنی ). القاح.

معنی کلمه آبستن کردن در فرهنگ معین

( آبستن کردن ) ( ~. کَ دَ ) (مص م . ) حامله کردن ، باردار کردن .

معنی کلمه آبستن کردن در فرهنگ فارسی

( آبستن کردن ) ( مصدر ) حامله کردن باردار کردن القاح
القاح

معنی کلمه آبستن کردن در ویکی واژه

آبستن‌کردن
(جانوری): حامله کردن، باردار کردن.آمیزش کردن نر با ماده پستاندار و باردار کردن او، یا بارور کردن با تلقیح مصنوعی.

جملاتی از کاربرد کلمه آبستن کردن

«أَمْ أَمِنْتُمْ أَنْ یُعِیدَکُمْ فِیهِ» ای فی البحر، «تارَةً أُخْری‌» ای مرّة اخری، «فَیُرْسِلَ عَلَیْکُمْ قاصِفاً مِنَ الرِّیحِ» تقصف الفلک و تکسرها حاصبا قاصفا ذکرا علی لفظ التّذکیر لانهما نعتان لزما الرّیح مثل حائض و نحوه. و قیل لانّهما نعتان للعذاب. و قیل لانّهما بمعنی ذات حصب و قصف، «فَیُغْرِقَکُمْ بِما کَفَرْتُمْ» ای فیغرقکم اللَّه بسبب کفرکم، و قرأ رویس و ابو عمرو: «فتغرقکم» بالتّاء یعنی فتغرقکم الرّیح لانها سبب الاغراق ارسال درین آیت بمعنی گشادنست چنانک گویی: ارسلت الطائر: و منه قوله تعالی: «یُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً لِنُرْسِلَ عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِینٍ» و نظایر این در قرآن فراوان است اما ارسال که برسول (ص) پیوندد معنی آن فرستادن بود و آنک بآفریده بی جان پیوندد آن گشادن بود و این آنست که اللَّه گفت: «فَیُرْسِلَ عَلَیْکُمْ قاصِفاً مِنَ الرِّیحِ» همانست که جای دیگر گفت: «اللَّهُ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیاحَ» فرو میگشاید اللَّه بادها بتدبیر بهنگام دریایست و باندازه بایست انداخته بتقدیر بادهای مختلف مخارج مختلف بطبعهای مختلف در وقتهای مختلف: یکی راندن میغ را و ساختن آن را، یکی آبستن کردن میغ را و باریدن باران را، یکی آبستن کردن درختان و شکفتن آن را، یکی باز بر نوشتن ابر را و زدودن هوا را و خشک کردن زمین را، یکی بستن یخها را و تبه کردن آفتها را و دباغت هوا را، یکی می‌کشتی راند، یکی زمین می‌زداید، یکی باغ می‌آراید، یکی هوا می‌پالاید، یکی باد نرم و خوش: رخاء حیث اصاب، نه خفته را جنباند و نه موری بیازارد، یکی کوه میکند و کشتی می‌شکند و در دیده نیاید، آفریده‌ای بدان صعبی، و سپاهی بدان بزرگی، و از عقل و عین بدان دوری، میان آسمان و زمین در کمین، برّ و بحر از و پر، نه در دست آید و نه در دیده، حمله بران، نعره زنان، بنا شکنان و از چشم نهان، قوله: «ثُمَّ لا تَجِدُوا لَکُمْ عَلَیْنا بِهِ» ای بالاغراق و الارسال، «تَبِیعاً» یعنی من یتبعنا بانکار ما نزل بکم و لا من یتبعنا لیصرفه عنکم و لا من یطلبنا بدمائکم. قال ابن عباس: تبیعا ای ثائرا و لا ناصرا.