ترساننده
معنی کلمه ترساننده در فرهنگ معین
معنی کلمه ترساننده در فرهنگ عمید
معنی کلمه ترساننده در فرهنگ فارسی
معنی کلمه ترساننده در دانشنامه عمومی
مردی در حال تماشای یک تلویزیون کوچک است که در آن مونیکا براون، مجری برنامه گفتگو، با زنی به شدت از ریخت افتاده، تنها بازمانده یک قتل عام که در هالووین قبلی رخ داده است، مصاحبه می کند. براون اشاره می کند که جسد قاتل که تنها به عنوان «آرتِ دلقک» شناخته می شود، از سردخانه ناپدید شده و نشان می دهد که او احتمالاً هنوز زنده است. زن بدشکل اصرار دارد که او را دیده است که مرده است. مردی با عصبانیت تلویزیون را لگد می زند و کیسه زباله را پر از اشیاء تیغه ای می کند. پس از مصاحبه، مونیکا با دوست پسرش به صورت تلفنی صحبت می کند و سخنان تحقیرآمیزی به خاطر ظاهر مصاحبه شونده می گوید. زن بدشکل که استراق سمع می کرد، به مونیکا حمله می کند و چشمانش را بیرون می آورد و دیوانه وار می خندد.
در شب هالووین، دو دوست به نام های تارا و داون یک مهمانی هالووین را ترک می کنند. «آرتِ دلقک»، آنها را به یک پیتزافروشی تعقیب می کند. صاحب رستوران آرت را به دلیل آغشته کردن مدفوع خود به تمام دیوارهای حمام از محل بیرون می کند. دخترها متوجه می شوند که یکی از لاستیک های ماشین داون پنچر شده است و تارا با خواهرش ویکی تماس می گیرد تا آنها را بردارد. در حین انتظار، تارا از یک کارگر بازداری آفت به نام مایک می پرسد که آیا می تواند برای استفاده از سرویس بهداشتی وارد ساختمان آپارتمان متروکه ای شود که او در آن کار می کند. هنگامی که وارد خانه می شود، با زنی فریب خورده ملقب به «بانوی گربه ای» روبرو می شود که معتقد است عروسکی که حمل می کند کودک شیرخوار اوست. آرت دو کارگر پیتزافروشی را پیش از ربودن داون می کشد و مثله می کند.
معنی کلمه ترساننده در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه ترساننده
إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ یَخْشاها (۴۵) تو ترساننده و آگاه کننده او ای که بآن گرویده است و از آن میترسد.
قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ، گوی من از پیغامبران نه پیشینام، وَ ما أَدْرِی ما یُفْعَلُ بِی وَ لا بِکُمْ، و ندانم که با من چه خواهند کرد و نه با شما، إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما یُوحی إِلَیَّ، پی نمیبرم مگر پیغامی که بمن میرسانند، وَ ما أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ مُبِینٌ (۹)، و نیستم من مگر ترساننده آشکارا.
تَکادُ تَمَیَّزُ مِنَ الْغَیْظِ خواهد که پاره پاره گردد از خشم. کُلَّما أُلْقِیَ فِیها فَوْجٌ هر گه که گروهی را در آن افکنند سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها بپرسد ایشان را عذاب سازان دوزخ. أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ (۸) نیامد بشما هیچ آگاه کننده؟ و ترساننده
«وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ» و نفرستیم ما فرستادگان، «إِلَّا مُبَشِّرِینَ» مگر بشارت دهان، «وَ مُنْذِرِینَ» و بیم نماینده و ترساننده، «وَ یُجادِلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالْباطِلِ» و پیکار میجویند و میپیچند کافران بکژ و دروغ، «لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ» تا بیوکنند و باطل کنند بپیکار خویش حق را، «وَ اتَّخَذُوا آیاتِی وَ ما أُنْذِرُوا هُزُواً (۵۶)» و سخنان من و وعید من بافسوس گرفتند.
وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ و گفتند چیست این فرستاده را، یَأْکُلُ الطَّعامَ که خورش میخورد، وَ یَمْشِی فِی الْأَسْواقِ و در بازارها میرود، لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ چرا فریشته با او فرستاده نیست، فَیَکُونَ مَعَهُ نَذِیراً (۷) تا با وی هم آگاه کننده بود و ترساننده.
از جرم ترسان میشوی وز چاره پرسان میشوی آن لحظه ترساننده را با خود نمیبینی چرا؟
از این میان چهرههایی سربرآوردهاند که کاربردهای سرگرمی، آموزشی یا ترساننده داشتهاند، مانند لولو و دیگ به سر.
کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ (۳۳) دروغ زن گرفتند قوم لوط ترساننده خویش را و آگاه کردن و بیم نمودن را.
فَفِرُّوا إِلَی اللَّهِ، گریزید، إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ (۵۰) من شما را آگاه کننده ترسانندهام آشکارا.
إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ مُبِینٌ (۱۱۵) نیستم من مگر ترسانندهای آشکارا.
وَ لا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ، و با خدای، خدای دیگر انباز مکنید، إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ (۵۱) که من شما را آگاه کنندهایام ترساننده آشکارا.