اختصام
معنی کلمه اختصام در فرهنگ معین
معنی کلمه اختصام در فرهنگ عمید
معنی کلمه اختصام در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه اختصام
«إِنْ یُوحی إِلَیَّ إِلَّا أَنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ» ای ما یوحی الیّ الّا الانذار. نظم این آیات و معنی آنست که: ای محمد کفّار قریش را گوی: این پیغام که من از اللَّه رسانیدم و قرآن که آوردم و بر شما خواندم و وعده رستاخیز و بعث و نشور که دادم کاری عظیم است و خبری بزرگوار درست و شما آن را بازی میشمرید و از تصدیق آن روی میگردانید، اگر نه من پیغامبر بودمی پیغام رسان و وحی گزار اللَّه من کجا دانستمی اختصام فریشتگان در آسمان؟ اکنون که شما را از اختصام فریشتگان و گفت و گوی ایشان در کار آدم و غیر وی خبر دادم بدانید که آن از وحی پاک میگویم و از نبوّت درست.
قال ابن عباس: معناه قل ما یعبوء بخلقکم ربی لو لا عبادتکم و طاعتکم ایّاه یعنی انه خلقکم لعبادته، چه کار داشت خداوند من بآفریدن شما اگر نه طاعت و عبادت وی را بودی؟ او جل جلاله خلق را که آفرید عبادت و معرفت خود را آفرید. همانست که گفت: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ. و قیل معناه ایّ وزن یکون لکم عنده لو لا توحیدکم ایّاه: چه وزن بودی و چه قدر شما را بنزدیک او اگر نه عبادت شما و توحید شما بودی؟ وزنی و قدری که هست توحید راست و اهل توحید را، آن گه خطاب با کفّار مکه گردانید، گفت: فقد کذبتم ایها الکافرون، یعنی انّ اللَّه دعاکم بالرسول الی توحیده و عبادته، فَقَدْ کَذَّبْتُمْ الرّسول و لم تجیبوه. ای کافران مکه اللَّه شما را به پیغام و رسول خویش با توحید خواند، شما پیغامبر را دروغزن گرفتید و پیغام او دروغ شمردید، فَسَوْفَ یَکُونُ لِزاماً، ای عذابا دائما لازما و هلاکا مفنیا یلحق بعضکم ببعض. اکنون که تکذیب کردید گوش دارید عذابی دائم لازم که شما را نیست گرداند و بیخ برآرد. قال عبد اللَّه بن مسعود: هو یوم بدر قتل منهم سبعون و اسر سبعون ثم اتصل به عذاب الآخرة لازما لهم. قال ابن مسعود: خمس قد مضیق: الدخان و القمر و الروم و البطشة و اللزام، قال: و الدخان هو ان صبّ علی قریش جدب سبع کسبع یوسف حتی اکلوا القدّ و العظم و نبشوا عن الموتی و رأی الناس مثل الدخان فی الهواء من الجوع. قال الزجاج: معناه فسوف یکون تکذیبکم لزاما یلزمکم فلا تعطون التوبة و تلزمکم فیه العقوبة فیدخل فی هذا یوم بدر و غیره مما یلزمهم من العذاب. و قیل هذا اللزام هو الاختصام المذکور فی سورة الحج فی قوله: هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ. ذاک الاختصام هو هذا الالتزام.
و قال اللَّه سبحانه: وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ، و انتصاب فَنَکُونَ لانّه جواب التّمنّی. اندر همه قرآن حمیم بر دو وجه است: یکی بمعنی قریب چنان که درین موضع گفت: وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ ای قریب، دیگر گفت: وَ لا یَسْئَلُ حَمِیمٌ حَمِیماً ای قریب قریبا من الکفّار، و قال تعالی کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ ای قریب. وجه دیگر حمیم آب گرم است کقوله تعالی: وَ سُقُوا ماءً حَمِیماً، ای حارّا یصبّ من فوق رؤسهم الحمیم. و قال تعالی: ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْها لَشَوْباً مِنْ حَمِیمٍ یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ ای ماء حارّ قوله: إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً ای انّ فی اخبارنا باختصام اهل النّار و تبرّؤ بعضهم عن البعض لعظة و عبرة للعقلاء، وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ مع وضوح الحجّة و انتفاء الشبهة.
و ایم الله ان تولیدالاختصام بلا عداوه سابقه و توکیدالاختصاص بالاموده صادقه لاصعب عندی من خرط القتاد و مضغ الصخر الصلاد و لکن رایت منهم فی هذاالباب ما تحارفیها العیون و الاالباب و تفوق علی علم السحر و عمل الجفر و صناعه الکیمیاء و تسخیر روحانیات السماء بل یعجز عن وصول شاوه الاعجاز لاسیماعند ردالصدور علی الاعجاز فماراد عجز علی الصدر و ماقام سهاء مقام البدر الاوالقوم یحیطون کالها له علیها و بدورون کالآته بین یدیه و ینصبون حبالهم لقلبه و یعادون احبابهم یحبه فبعدا لتلک الایام و تعاسا لهولاء الا قوام فما هم الاخوان النعمه و طلاب الطمعه و احباب الفایده و اتباع المائده یعرفون الحب بالحبوب والقدر بالقدور و یدورون خلف الخوان حیث یدور.
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً سمّاه اخاهم لکونه فی النسب منهم یعرفون منشأه و مولده أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ ای بان اعبدوا اللَّه وحده فَإِذا هُمْ فَرِیقانِ ای لمّا أتاهم وجدهم علی هذه الحالة و هی انّهم افترقوا فرقتین: کافرة و مومنة، یَخْتَصِمُونَ ای یتقاتلون گفتهاند اختصام فریقین آنست که ربّ العالمین گفت در سورة الاعراف که در میان مستکبران و مستضعفان رفت و ذلک قوله تعالی: قالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا... الایة. و گفتهاند خصومت ایشان درین بود: کافران سخن مؤمنان مستبعد میداشتند در اثبات نبوت و رسالت صالح، میگفتند: اللّهم ان کان ما یقولونه حقا فانزل علینا العذاب، و ذلک فی قوله تعالی: ائْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ.
«ما کانَ لِی مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلی» یعنی الملائکة «إِذْ یَخْتَصِمُونَ» ای لو لم اکن نبیّا یوحی الیّ لما کان لی علم بالملإ الاعلی و اختصامهم.
و در معنی اختصام فریشتگان ابن عباس گفت: اختصموا فی امر آدم علیه السلام، یعنی حین قال اللَّه عزّ و جلّ: إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً، قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ... الآیة. و قیل: اختصامهم تنازعهم فی الکلام فی فضل الاعمال و اختلافهم فی ذلک و انما اختلفوا فی بیان الاجر و کمیّة الفضیلة فیها لا فی جحود الاصل، و دلیل هذا التّأویل الخبر الصحیح و هو ما روی عبد الرحمن بن عائش الحضرمیّ قال قال النبی (ص): «رأیت ربی فی احسن صورة» یعنی فی المنام، فقال: فیم یختصم الملأ الاعلی یا محمد؟
وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یَخْتَصِمُونَ تخاصم و اختصام و مخاصمة جنگ کردن است با یکدیگر، و آن از خصم گرفته و خصم جانب است. یعنی که این از یک سو سخن میگوید، و آن از یک سوی دیگر میگوید.