جنگ احد

معنی کلمه جنگ احد در ویکی واژه

غزوه‌احد
دومین جنگ (غزوه) میان مسلمانان مدینه و کفار مکه، با فرماندهی حضرت محمد و ابوسفیان. شباهت‌هایی بین این جنگ و جنگ دوازده رخ وجود دارد مبنی بر اینکه در صورت پیروزی یا شکست، قوای محافظ به هیچ‌ عنوان موقعیت خود را ترک نکنند. موقعیت فوق در جنگ غزوه کوه احد و در شاهنامه کوه زیبد یا کوه کنابد است. نگر تا سپه را نیاری به جنگ.....سه روز اندرین کرد باید درنگ (شاهنامه)[۱]
↑ اقتباس از شاهنامه در همه موارد تاریخ آغاز نهضت اسلام قابل ردیابی است.

جملاتی از کاربرد کلمه جنگ احد

مروی است که «در جنگ احد، پسری از اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم شهید شد که از گرسنگی سنگ بر شکم خود بسته بود مادر او بر بالین وی نشسته و خاک از رخسار او پاک می کرد و می گفت: گوارا باد بر تو بهشت ای فرزند من پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: چه می دانی که بهشت بر او گوارا خواهد بود، شاید که سخنان بی فایده می گفته» بعضی از صحابه می گفت که «گاه است مردی با من سخن می گوید که رغبت من به جواب او بیشتر است از رغبت تشنه به آب سرد، و لیکن آن را ترک می کنم از خوف اینکه مبادا سخنان فضول بگویم» و مخفی نماند که هرزه گوئی و سخنان بی فایده، اقسام بی نهایت دارد و ضابطه آن، این است که تکلم کنی به سخنی که اگر آن را نگوئی و سکوت کنی گناهی بر تو نباشد و ضرر دنیوی هم به تو نرسد و امر تو معطل و معوق نماند هر چه از این قبیل باشد لغو و مالایعنی است مثل اینکه نقل کنی با همنشیان خود احوال سفرهای خود را و آنچه در سفر دیده ای از کوهها و آب ها و رودخانه ها و واقعه هائی که به تو رو داده، و چیزهائی که به نظر تو رسیده، و میوه های ولایات و هواهای آنها و احوال مردمان آنجا و امثال اینها و همه اینها اموری هستند که ترک آنها نه ضرر دینی دارد و نه دنیوی و اصلا فایده ای از برای هیچ کس در ذکر آنها نیست.
شنیدستم ز دانایان اسرار که در جنگ احد سلطان کرّار
در جنگ احد علی بن ابی طالب و ابو دجانه تنها کسانی بودند که بعد از فرار کردن مسلمانان همراه پیامبر ماندند و از او دفاع کردند، که آیه ۱۵۱ سوره آل عمران در مورد این سخن می‌گوید.
ایوب علیه السلام در این وقت مشتی خاکستر برداشت و دهان مبارک خود را به آن انباشت و عرض کرد: الهی توبه کردم و چون چندی بر این گذشت و ایوب در خرابه ای افتاده بود و رحیمه در آبادی ها قوتی به صد مشقت به وی می رسانید تا روزی به دهی رفت به در سرای پیره زنی رسید که به عروسی دختر خود مشغول بود و طعامی برای مردم ساخته چون بوی آن طعام به مشام رحیمه رسید گفت: شاید قدری از این را به جهت آن پیر تحصیل کنم پس به در آن خانه آمد و به آن پیرزن فرمود که سالهای بسیار است که غذای پخته به کام ایوب پیغمبر نرسیده تواند شد که قدری از طعام خود را در راه خدا به من دهی تا به جهت او ببرم؟ آن پیرزن گیسوان رحیمه را دید که چون خرمن سنبل پیرامون او را گرفته گفت: اگر گیسوان خود را قطع می کنی و به جهت دختر من می دهی تو را طعام می دهم؟ گفت: ای پیرزن آیا تو روا داری که گیسوان دختر یوسف صدیق علیه السلام به عوض لقمه طعامی بریده شود؟ گفت: آری پس رحیمه گیسوان خود را بریده به آن پیر زال داد و قدری طعام گرفته به نزد ایوب علیه السلام برد ایوب چون گیسوان او را بدید از آن حال سوال کرد دل او به درد آمد و گفت: «انی مسنی الضر و انت ارحم الراحمین» در آن وقت، تیر دعای او به هدف اجابت رسید و بعضی وجوه دیگر از برای گفتن این قول ذکر کرده اند و بلاهایی که از جفاکاران امت به پیغمبر آخرالزمان صلی الله علیه و آله و سلم و به عترت طاهرین و اولاد طیبین او علیه السلام رسید از حد و حصر افزون است و کتب تواریخ به آنها مشحون حتی اینکه فرمود: «ما اوذی نبی مثل ما اوذیت» یعنی «هیچ پیغمبری را این قدر اذیت نرسیده که مرا رسیده» با وجود این، صبر می فرمودند در جنگ احد، دندان همایون او را شکستند و پیشانی منورش را به سنگ جفا خستند و مع ذلک می فرمودند: «اللهم اهد قومی فانهم لا یعلمون» یعنی «خدایا قوم مرا هدایت کن که ایشان نادانند» بالجمله بلایا و مصائب اهل و لا بی انتها، و هر که طالب سعادت باشد باید تأسی به ایشان کند و تن خود را سپر تیر بلا ساخته تحمل و شکیبایی نماید.
آنکه سر در غزوهٔ خندق فکند از جسم عمر آنکه در جنگ احد آمد به شأنش لا فتی
صفدی گفت: از جمله ی متاخرانی که مشهور گشته اند، میتوان این کسان را بر شمرد، غسیل الملائکه حنظله بن ابی عامر انصاری که به جنگ احد بیرون شد و مقتول گشت و رسول خدا(ص) فرمود: این دوست شماست که فرشتگانش غسل داده اند.
وی از قبیله قدرتمند سلیم بود. پدرش در جنگ احد در لشکر بت پرستان قریش قرار داشت و مادرش مسیحی بود.
از دیگر کارهای او فرماندهی نیرویی برای کنترل برده‌ها در مکه بود. در جنگ بدر حضور داشت و در جنگ احد در برابر محمد جنگید. او در فتح مکه شهادتین گفت و در چند جنگ برای اسلام شرکت کرد. ابوسفیان در سال ۳۲ هجری در مدینه درگذشت.او پس از وفات محمد دوست داشت که خلافت به یکی از تیره های برجسته قریش برسد به همین دلیل علی بن ابی طالب را که از بنی هاشم بود به مخالفت با ابوبکر دعوت کرد و حمایت خود را به او ابراز نمود ولی علی نپذیرفت و گفت:《ابوسفیان!مدتهای دراز با اسلام دشمنی کردی و ضرری نزدی،ابوبکر شایسته این کار بود.》همچنین ابوسفیان پس از اینکه اسلام آورد مسئول زکات مردم نجران و اطراف آن گشت.
پیش از جنگ احد این جنگ بود که زمین از خون دشمن رنگ بود
بر اساس روایات شیعیان، با اینکه پیامبر در جنگ احد بیعتش را از ابو دجانه برداشت و به او اجازه ترک صحنه جنگ داد، اما او دفاع از پیامبر را رها نکرد و با پیامبر بیعت کرد که تا سر حد مرگ بجنگد.
وَ لا یَحْزُنْکَ میگوید: اندوهگن منمایا ترا. و بر قراءت نافع وَ لا یَحْزُنْکَ بضم یا، و کسر زا. معنی آنست که اندوهگن مگذار ترا غائب بودن ایشان که در نصرت کفر می‌شتابند، و بجنگ احد نیامدند، و شما را فرو گذاشتند، از منافقان و جهودان و مشرکان.
روز جنگ احد چو پیغمبر شد زانبوهی عدو مضطر
ابی بن خلف یکی از سران و بزرگان قریش و برادر امیه بن خلف بود. وی در جنگ احد در سال سوم هجری به دست محمد بن عبدالله کشته شد. او تنها مردی است که توسط پیامبر کشته شد.