معنی کلمه براورد در لغت نامه دهخدا
نتوان کرد به پیمانه تهی دریا را
هست میزان برآورد سرشکم نظری.اثر ( آنندراج ).تا رسیده ست در این راه کسی
که برآورد رسیدن کرده ست.ظهوری ( آنندراج ).- برآورد کردن ؛ تخمینه کردن. ( آنندراج ). تخمین کردن. دید زدن. بحدس خرجی را پیش بینی کردن. معین کردن قیمت چیزی. به تخمین معلوم کردن. ظاهراً معنی اولی کلمه تخمین و حدس محصول و ثمر مزرعه و باغ بوده است مرکب از کلمه بر بمعنی میوه و آوردن : برآورد این باغ این است. ( یادداشت مؤلف ). تخمین وزن چیزی یا قیمت آن. ( یادداشت مؤلف ).
|| بازدید کردن. ( یادداشت مؤلف ). تقویم نمودن. ارزیابی کردن. || فرد حساب اخراجات ماهانه و غیر آن. ( آنندراج ).