انگيز

معنی کلمه انگيز در لغت نامه دهخدا

انگیز. [ اَ ] ( اِ ) ریشه فعل انگیزیدن ، آنچه باعث انگیزش و تحریک باشد. محرک. انگیزه. ( فرهنگ فارسی معین ) : گمان می برم که قصه دمنه انگیزحسودان باشد. ( انوار سهیلی از فرهنگ فارسی معین ).
آنکه می کشت مرا غمزه خونریز تو بود
گرچه او کشت ولیکن همه انگیز تو بود.؟ || نوعی از ناز غریبه که شهوت را برانگیزد. ( آنندراج ) :
ز اندام ایاز شوخ خونریز
مقشر می کندبادام انگیز.زلالی ( از آنندراج ).|| برانگیخته. بلندساخته. برخیزانیده. ( از برهان قاطع ) ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ). || حرکت قوت شهویه. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). || در ترکیب بجای نعت فاعلی ( انگیزنده )می نشیند: آتش انگیز، آرزوانگیز، آشوب انگیز، ابرانگیز( جنگل ابرانگیز )، اسرارانگیز، اسف انگیز، اشتهاانگیز، بادانگیز ( نفاخ )، بارانگیز، بهجت نگیز، بیم انگیز، تب انگیز، ترس انگیز، حزن انگیز، حسدانگیز، حسرت انگیز، حیرت انگیز، خاطرانگیز، خشم انگیز، خصومت انگیز، خیال انگیز، دشمن انگیز، دل انگیز، دوست انگیز ( که بود از پدر دوست انگیزتر. نظامی )، دولت انگیز، دهشت انگیز، راحت انگیز، رأفت انگیز، رشگ انگیز، رعب انگیز ، رغبت انگیز، رقت انگیز، روح انگیز، رونق انگیز، سپاه انگیز، سرعت انگیز، سرورانگیز، شادی انگیز، شب انگیز، شرانگیز، شرم انگیز، شفقت انگیز، شکارانگیز، شگفت انگیز، شماتت انگیز، شورانگیز، شهوت انگیز، طرب انگیز،عبرت انگیز، عشق انگیز، غبارانگیز، غضب انگیز، غم انگیز، فرح انگیز ، فسادانگیز، گردانگیز، غیرت انگیز، فتنه انگیز، گمان انگیز، لشکرانگیز، مسرت انگیز، ملال انگیز، ملالت انگیز، ملامت انگیز، ملک انگیز، مهرانگیز، نخچیرانگیز، نخوت انگیز، نشاطانگیز، نفخ انگیز، نفرت انگیز، وحشت انگیز، وهم انگیز، هراس انگیز، هول انگیز، هیجان انگیز. رجوع به همین کلمات در جای خود شود.
انگیز. [ اَ ] ( اِخ ) دهی از بخش مرکزی شهرستان سراب است که 148 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و حبوب است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

معنی کلمه انگيز در فرهنگ معین

( اَ ) ۱ - (اِ. ) آن چه که باعث انگیزش و تحریک باشد، محرک ، انگیزه . ۲ - (اِفا. ) در ترکیب به جای اسم فاعل نشیند: اسف انگیز، غم انگیز، شورانگیز.

معنی کلمه انگيز در فرهنگ عمید

۱. = انگیختن
۲. انگیزنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): اسب انگیز، اسف انگیز، شورانگیز، طرب انگیز، غم انگیز، فتنه انگیز.
۲. (اسم مصدر ) [قدیمی] انگیزه.

معنی کلمه انگيز در فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) آنچه باعث انگیزش و تحریک باشد محرک انگیزه : (گمان میبرم که قص. دمنه انگیز حسودان باشد . ) (انوار سهیلی ). ۲ - ( اسم ) در ترکیب بجای اسم فاعل نشیند اسف انگیز شور انگیز غم انگیز فتنه انگیز .
دهی از بخش مرکزی شهرستان سراب است . آب از چشمه سار . محصول : غلات حبوب .

معنی کلمه انگيز در ویکی واژه

انگیز
انگیختن، جزء پسین بعضی از کلمه‌های مرکب، به معنی انگیزنده.
آن چه که باعث انگیزش و تحریک باشد، محرک، انگیزه.
در ترکیب به جای اسم فاعل نشیند: اسف انگیز، غم انگیز، شورانگیز.
ناز و ادا

جملاتی از کاربرد کلمه انگيز

آثار گروه آَشوربانیپال دو تفاوت عمده با آثار دیگر گروه‌های کارگاه نمایش داشت: يکی درگير کردن تماشاگر در نمايش. مثلاً از راه خوش‌وبش و گفت‌وگو و ارتباط متقابل و ديگری بی‌تابی در برابر محافظه‌کاری‌های سياسی، مذهبی و جنسيتی؛ و اين دومی بود که هم نمايش‌های او را در تهران و جشن‌های سالانه هنر شيراز بحث برانگيز می‌کرد و هم کارهای ديگر او را.