اقتدارگرایی
معنی کلمه اقتدارگرایی در دانشنامه آزاد فارسی
حکومت برگزیدگان بر یک کشور به منظور حفظ ثروت و قدرت خود با سرکوبِ مخالفان و مطبوعات. اینان غالباً دربرابر فعالیت هایی که برای امنیت شان خطری ندارند بی اعتنایند و فقط به مراکز قدرت رقیب خود، مانند اتحادیه های کارگری و احزاب سیاسی، البته با کنترل شدید، اجازۀ موجودیت می دهند. نوع حادّ اقتدارگرایی را توتالیتاریانیسم (تمامت خواهی) می نامند.
معنی کلمه اقتدارگرایی در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه اقتدارگرایی
کاترین مون در گفتگو با مرکز ویلسون، خاطرنشان میکند در حالی که اکثریت مردم کره جنوبی از اتحاد آمریکا حمایت میکنند «ضدآمریکایی همچنین بیانگر جمعی از شکایات انباشتهاست که در بسیاری از موارد برای چندین دهه پنهان بودهاست». در دهه ۱۹۹۰، محققان، سیاست گذاران و رسانهها خاطرنشان کردند که انگیزه آمریکا ستیزی با رد اقتدارگرایی و ناسیونالیسم احیای شده بود، این ضدآمریکایی ناسیونالیستی تا دهه ۲۰۰۰ ادامه پیدا کرد و با تعدادی از حوادث مانند «صندوق بینالمللی پول» همراه شد. در اوایل دهه ۱۹۹۰تجاوز سربازان آمریکایی به زنان کره جنوبی به نمادی از ناسیونالیسم ضد آمریکایی تبدیل شدند.
در نظر اوجالان عوامل اصلی نابرابریهای اقتصادی، تبعیضهای جنسیتی و آسیبهای محیط زیستی در جهان امروز، اقتدارگرایی و دیوانسالاریِ سوسیالیسم دولتی ست. او کنفدرالیسم دموکراتیک را به عنوان یک مدل مدیریت سیاسی و چارچوبی نوین برای خودسازماندهیِ بدونِ دولت در هر نوع جامعه، از جمله شهرها، ادارات، واحدهای تولیدی، نهادهای آموزشی، یا گروههای قومی و جنسیتی معرفی میکند. این مدل سیاسی مبتنی بر خودگردانی و دموکراسی مشارکتیِ انجمنهای محلی، پارلمانها و شوراهای باز، شوراهای شهری و کنگرههای بزرگتر است که شهروندان در آن کارگزارانِ مستقیمِ جامعهٔ خودگردان هستند. افراد و گروهها در چنین جامعهای اجازه پیدا میکنند که بر محیط و فعالیتهای مشترک خود تأثیر واقعی داشته باشند.
فردگرایی اغلب در تضاد با اقتدارگرایی یا با جمعگرایی قرار میگیرد، ولی در واقع طیفی از رفتارها در سطح جامعهای وجود دارد که از جوامع شدیداً فردگرایانه تا جوامع مختلط تا جوامع جمع گرایانه امتداد دارد.
در تاریخ ۲ ژانویه ۱۸۷۳ در وآسن در هلند به دنیا آمد و در تاریخ ۲۸ آوریل ۱۹۶۰ در واخنینگن در گذشت. او مبارز جبههٔ چپ انترناسیونال دوم بود و موضعگیریهایش بیشتر به رزا لوکزامبورگ نزدیک بود. با جنگ جهانی اوّل قویا مخالفت کرد و در سال ۱۹۱۹ به انترناسیونال سوم پیوست، اما در سال ۱۹۲۱ به علت چپرویها و مخالفتهایش یا اقتدارگرایی لنین از آن اخراج شد.
به عنوان یک نسخهٔ شخصی شده از دموکراسی محافظهکار، اصول کلیدی اردوغانیسم شامل رهبری قوی و متمرکز بر اصول مذهبی و رضایت انتخاباتی است. این نوع رویکرد بسیار کم بر اصل تفکیک قوا و موازنههای نهادی استوار میباشد. منتقدان اغلب از دیدگاه سیاسی اردوغان به عنوان «اقتدارگرایی» و «دیکتاتوری انتخابی» یاد میکنند.
او از یهودیانی بود که از هولوکاست جان سالم به در برد و به ایالات متحده مهاجرت کرد. زمینهٔ فلسفه و آثار او، موضوعاتی همچون دموکراسی مستقیم یا اقتدارگرایی و تمامیتخواهی حکومتهای استبدادی است.
بسیاری از اسلامگرایانی که حامی اردوغان بودند و در به قدرت رسیدن او کمک کردند، منتقد کیششخصیتی اردوغان شدهاند و آنرا در تعارض با اسلام میدانند، زیرا که در اسلام توجه اصلی باید به خدا و تعالیم دینی اسلام باشد نه انسان (شخصیت). به همین خاطر اعضای حزب اسلامگرای «خوشبختی» معتقدند که اردوغانیسم نسبتی با اسلامگرایی ندارد و بیشتر یک اقتدارگرایی شخصی است که با پوششهای مذهبی آذین شده است.
اردوغانیسم به شدت مایل به ساخت یک ترکیه جدید است، ترکیه ای که از اصول کمالیسم مندرج در جمهوری ترکیه فاصله میگیرد و بهدنبال لغو برخی اصول مانند سکولاریسم نهفته در قانون اساسی این کشور است. حامیان اردوغانیسم بهدنبال احیای ارزشهای فرهنگی و تمدنی «امپراطوری عثمانی» هستند و به شدت با اصلاحات اجتماعی و مدرنیزاسیون و غربگرایی که توسط بنیانگذار جمهوری ترکیه، مصطفی کمال آتاتورک آغاز شده بود، مخالفت میکنند. همچنین حمایت از اردوغان ناشی از همان اقتدار کاریزماتیک و کیششخصیتی (شخصیت پرستی) او است.نشریه فارین پالیسی عنصر اصلی نوع حکومت اردوغان را کیششخصیتی او میداند که با عناصر دیگری چون پوپولیسم و اقتدارگرایی ترکیب شدهاست و چیزی شبیه پوتینیسم ساختهاست.