آتش کردن
معنی کلمه آتش کردن در فرهنگ فارسی
افروختن آتش
معنی کلمه آتش کردن در ویکی واژه
سوزاندن. بگو ماشاءالله تا بروم اسپند آتش کنم. «جمالزاده»
جملاتی از کاربرد کلمه آتش کردن
درختی کاول از پیوند کژ خاست نشاید جز به آتش کردنش راست
جا در آتش کردن و ناسوختن تن پروریست از سمندر شکوه ها دارد سپند مجمرم
این سنگ باران قومی را بود از ایشان که از شارستان بیرون بودند، بوقت عذاب سنگها بارانیدند بر ایشان، که در دیدار گل مینمود، و در زخم سنگ، و اندرون وی بآتش آگنده. اما شارشتان را و اهل آن در هوا بردند، و در گردانیدند، و در زمین کوفتند، و آب سیاه بر ایشان برآوردند، و آن گه ایشان را در آتش کردند. و آن گه در آخر قصه گفت: فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ ای الکافرین. در نگر که سرانجام کافران چه بود؟ و بچه روز رسیدند؟
زان نعل تو در آتش کردند در این سودا تا هر دل سودایی در خود شرهی یابد
اغنیا مانندهٔ سرگینکشان بهر آتش کردن گرمابهبان
چون شمع آب و آتش کردند سازواری ما را به نفس سرکش هر روز ماجرائیست
مِمَّا خَطِیئاتِهِمْ أُغْرِقُوا از بدیهای ایشان بود که ایشان را بآب بکشتند فَأُدْخِلُوا ناراً (۲۵) و آن گه ایشان را در آتش کردند.
پرتغال در کنار ورژن ترابری ساده که کانیبال نام گرفت، از ورژن ویژهای با توپ خودکار ام گ۱۵۱ بیست میلیمتری بهره میبرد که این توپ خودکار برای آتش کردن از درب سمت چپ پشتی بود. این ورژن هلیکانیائو نامگذاری شد.