ذکر کردن. [ ذِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) گفتن. یاد کردن. نام بردن. تذکار : خورشید رخ ترا کند ذکر هر ذرّه اگر شود زبانی.عطار. || گفتن ذکر.تسبیح. تهلیل : خوردن برای زیستن و ذکر کردن است تو معتقد که زیستن از بهر خوردن است.سعدی.
معنی کلمه ذکر کردن در فرهنگ معین
(ذِ. کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص م . ) ۱ - یاد کردن ، نام بردن . ۲ - بیان کردن . ۳ - تسبیح گفتن ، تهلیل .
معنی کلمه ذکر کردن در فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - یاد کردن نام بردن . ۲ - بیان کردن . ۳ - تسبیح گفتن تهلیل ذکر گفتن .
معنی کلمه ذکر کردن در ویکی واژه
menzionare یاد کردن، نام بردن. بیان کردن. تسبیح گفتن، تهلیل.
جملاتی از کاربرد کلمه ذکر کردن
موزیک ویدئو همراه ترانه به کارگردانی جوزف کان، دارای زیباییشناسی تاریک و آیندهنگرانه است و به فرنچایزهای علمی تخیلی مختلفی از جمله ترون و شبح درون پوسته ادای احترام میگذارد. پس از انتشار، «... آمادهای؟» نظر مثبتی از سوی منتقدان موسیقی دریافت کرد، که از تولید آن به عنوان «سرود» و «خارقالعاده» ستایش کردند و این قطعه را به عنوان پیشرفتی نسبت به تکآهنگ قبلی سوئیفت، «نگاه کن مجبورم کردی چیکار کنم» (۲۰۱۷) ذکر کردند.
فیلم پس از تکمیل شدن ابتدا توسط فیلیپ ارمش رئیس کمیتهٔ دولتی فیلمبرداری در ژوئیهٔ ۱۹۷۴ رد شد. یکی از دلایلی که برای رد کردن فیلم ذکر کردند این بود که فیلم قابل درک نیست. تارکوفسکی از این که فیلمش رد شد، عصبانی شد، و حتی با ایدهٔ رفتن به خارج و ساخت فیلم بیرون از شوروی درگیر بود. آینه در نهایت بدون هیچ تغییری توسط کمیتهٔ دولتی فیلمبرداری در پاییز ۱۹۷۴ تأیید شد.
آنرَول به محض عرضه پذیرای نقدهای مطلوب و مورد قبولی شد و بسیاری از منتقدان متفق الرأی تصاویر و جلوههای بصری، گرافیک، قهرمان اصلی، موسیقی متن، و آوای کلی بازی را از نقات قوت آن ذکر کردند. برخی نظرات منفی نیز مبنی بر کنترل، روند تکراری انواع مختلف معماها و سکوبازی را شامل میشدند. این بازی به ترتیب در وبگاههای گیم رنکینگز و متاکریتیک با میانگین امتیاز ۷۹٫۶۸٪ و ۷۸ (نسخه پیاس۴) و ۷۶٫۱۶٪ و ۷۵ (نسخه اکسباکس وان) قرار دارد.
خوردن برای زیستن و ذکر کردن است تو معتقد که زیستن از بهرِ خوردن است
چو دلت با زبان نشد هم عهد زشت باشد به ذکر کردن جهد
و با شیطان ستیزه کردن و باحق تعالی مناجات گفتن و قرآن خواندن و شهادتین را ذکر کردن و خویشتن داری از دو لذت و نیکو.
چرخش محصول یا کشت نوبتی محصولات کشاورزی در یک زمین برای غنی نگه داشتن آن زمین را اولین بار ابن بصال و ابن العوام (ابوالخیر اشبیلی) در کتابهای خود ذکر کردند.
در مقابل تصمیم شهرداری تهران اما تعداد زیادی از نویسندگان، پژوهشگران، بازیگران و پیشکسوتان، کارگردانان و نمایندگان شورای شهر و مردم از جمله مهرداد بهار، محمود عزیزی، علی نصیریان، علی اعطا، حسن خلیلآبادی و حجت نظری مخالف این تصمیم شهرداری بوده و بر این باورند حاجی فیروز ریشهای تاریخی و سنتی دارد و ارتباطی به نژادپرستی ندارد بلکه منظور سیاوش است. و ذکر کردند در نماد حاجی فیروز فردی سیهچرده و دانا که از آمدن سال جدید خوشحال است و قصد تقسیم کردن این شادی با بقیه را دارد منظور است نه بردهداری و نژادپرستی و در آن دوران قدیم که حاجی فیروز ساخته شد اصلاً بحث نژادپرستی مطرح نبوده و نباید این دو را به هم ربط بدهند.
قومی که فریشتگان را بر انبیاء تفضیل نهادند، دست درین آیت زدند، و تمسّک باین کردند که: لَا الْمَلائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ، و این تمسّک بمذهب اهل حق درست نیست، و ایشان را درین آیت نام بردن، و ذکر کردن نه بر جهت تفضیل است، بلکه جواب دو گروه است: یکی ترسایان که عیسی را فرزند گفتند. دیگر مشرکان عرب که فریشتگان را خدایان ساختند، و عبادت ایشان کردند. ربّ العالمین گفت بردّ ایشان که: عیسی ننگ ندارد که بنده خدای باشد ای ترسایان! و نه فریشتگان که مقرّبانند از کرامت خدای، و بیشترین بشراند، میننگ دارند از بندگی اللَّه ای مشرکان عرب! پس معلوم گشت که این بر ردّ فریقین گفت، نه بر وجه تفضیل.
کتابهایی هستند که در مورد تاریخ شهر یا منطقهای نگاشته شدهاند. این کتابها حاوی اطلاعات ارزشمندی هستند؛ زیرا فقط به وقایع آن شهر یا منطقه پرداختهاند و جزئیات را ذکر کردند و از منابع مهم بهشمار میآیند.
منابع اولیه دربارهٔ او اختلافات بسیاری دارند. این احتمال وجود دارد که اشرافزادهای باوندی بوده باشد. همچنین در منابع بر سر این که پدر ناتنی یا دایی انوشیروان بوده، اختلاف نظر است. حتی گرچه نام پدر وی اغلب «ویهان کوهی» ثبت شده، منابعی آن را «سرخاب دیلمی» ذکر کردند.
حضرت صادق علیه السلام فرمود که «خبر دهم شما را از اشد چیزهائی که خدا بر خلقش واجب کرده است پس سه چیز را ذکر کردند که اول آنها انصاف بود» و فرمود که «هر که انصاف بدهد مردم را از خود، می پسندند او را که از برای دیگران حکم باشد» و نیز فرمود که «هرگز دو نفر در امری نزاع نکردند که یکی از آنها انصاف بدهد از برای آن دیگری و آن قبول نکند مگر اینکه آن دیگری مغلوب می گردد» و فرمود که «از برای خدا بهشتی است که داخل آن نمی شود مگر سه نفر: یکی از آنها کسی است که در حق خود حکم به حق نماید».
پیر طریقت ازینجا گفت: «الهی! اگر کسی ترا بجستن یافت، من بگریختن یافتم. گر کسی ترا بذکر کردن یافت، من ترا بفراموش کردن یافتم. گر کسی ترا بطلب یافت، من خود طلب از تو یافتم. الهی! وسیلت بتو هم تویی. اول تو بودی و آخر تویی. همه تویی و بس، باقی هوس».
کشت همراه دو محصول در یک مکان که باعث سودبردن دو گیاه از یکدیگر میشود را نیز اولین بار ابن بصال و ابن العوام ذکر کردند.
حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمود که «هر که چهل روز گوشت را ترک کند خلق او بد می شود و هر که چهل روز بر گوشت خوردن مداومت کند دل او را قساوت می گیرد» و حد اعتدال آن است که شبانه روزی یک دفعه چیزی بخورد و بهتر آن است که آن در وقت سحر بعد از فراغ از نماز شب، یا بعد از عشاء باشد و اگر یک دفعه نتواند، دو دفعه بخورد، یکی صبح و دیگری در عشاء و در وقت چیز خوردن «بسم الله» بگوید و بعد از آن خدا را حمد و شکر کند و در اول و آخر دست بشوید و در حدیث وارد است که دست شستن در ابتدا، فقر را زایل کند و ابتدای اکل و انتهای آن را به نمک کند و از برای اکل و شرب، آدابی دیگر هست که در کتب احادیث مذکور است بدان که عرفا ترغیب بسیار در گرسنگی و جوع کرده اند و قواعد بی شمار برای آن ذکر کردند و تصریح کرده اند که کشف اسرار الهیه و رسیدن به مراتب عظیمه، بر آن موقوف است و حکایتهای چند در صبر بر گرسنگی نقل کرده اند.
گربه با خود گفت: اگر بروم موش گوید گربه را ریشخند کردم و اگر نروم زیادهتر تمسخر و استهزاء نماید، پس اولى آنست که از نو صحبتى بنا کنى که شاید خداوند عالمیان وسیلهاى سازد که او را به چنگ آورم. پس گربه گفت: اى موش! از تصوف خبر دارى؟. موش گفت: در مرتبهى تصوف اینقدر مهارت دارم که اگر شخصى یک مرتبه بجهد، بنده سى چهل چرخ میزنم. گربه گفت: از تصوف همین چرخ زدن را دانستهاى یا دیگر چیزى هم میدانى؟. موش گفت: از جمیع احوال و اقوال تصوف خبر دارم، از اوراد و چله داشتن و قاعدهى ذکر کردن و اشارهها و رموز کشف و کرامات و واصل شدن و وعده و وجود ظاهرى و صورى و باطن معنوى تمام خواندهام و از همه جهت آگاهى دارم، اى گربه! تو کاش نیز از تصوف خبر میداشتى تا با هم عجیب صحبتى میداشتیم!. گربه گفت: هر چند از تصوف خبر ندارم، اما چنین عارى و مبتدى و بیکاره هم نیستم و اگر شما دماغى داشته باشى صحبتى میداریم. موش گفت: گرسنهام و در این حال صحبت نمیتوان داشت. گربه گفت: ما از اهل مدرسهایم و اهل مدرسه به قناعت عادت تمام دارند و نیز چنان عادت کردهام که اگر یک یوم هیچ نخورم مضایقه ندارم. موش گفت: بنده هم از سلسلهى صوفیانم، و آن جماعت در خوردن نعمت الهى تقصیر نمیکنند، گاه هنگام سلوک و چله نشینى و گاه از صبح تا شام حلیم و کوفته و نان جو و سرکه همه را میخورند و باز شب هر جا به ضیافت میروند اینقدر هم میخورند که تا روز دیگر معده ایشان خالى نخواهد ماند. گربه گفت: اى موش! حقیقت سلوک ایشان را بگو!. موش گفت: سلوک ایشان بسیار خوب است. گربه در باب بعضى از آن جماعت غزلى بخاطرش رسید:
در هیجده سالگی پا به منبر گذاشته و به ذکر اخبار و مراثی پرداختم و در نوزده سالگی به مساعدت پدر بار تأهل به دوش گرفتم. پس از ارتحال پدر به سبب گرفتاری به عیال و اولاد و احتیاج به امر معاش، بهکلی مشغول امر منبر گشتم و کمکم به ممارثت در این فن کمالی به سزا یافتم، ممدوح بزرگان و محسود همگنان شدم، رطب و یابسم را وحی منزل دانستند، آب دستم را برای شفا و ثورم را به دفع ابتلا خوردند، خوابها در بزرگواریم دیدند، کرامتها برایم ذکر کردند؛ ولی با همهٔ ترقی پیوسته طبعم مایل به کسب ادبیات و سیر در تواریخ و دواوین شعرا بود.»