داغان

معنی کلمه داغان در لغت نامه دهخدا

داغان. ( ص ) متلاشی. در تداول عامه ، درب و داغان ؛ سخت متلاشی و ازهم پاشیده. || پراکنده. داغون ( در تداول مردم تهران ).
داغان. ( اِخ ) نام محلی کنار راه قم و اصفهان میان دوراهه کاشان و قلعه چم. در 171500گزی تهران.

معنی کلمه داغان در فرهنگ معین

(ص . ) (عا. ) از هم پاشیده ، متلاشی شده .

معنی کلمه داغان در فرهنگ عمید

پراکنده، ازهم پاشیده.
* داغان کردن: (مصدر متعدی ) [عامیانه] پراکنده ساختن چیزی.

معنی کلمه داغان در فرهنگ فارسی

پراکنده، ازهم پاشیده
( مصدر ) ۱ - متفرق کردن پریشان ساختن ( کلهاش را با گلوله داغان کرد ) . ۲ - خرد کردن . یا درب و داغان کردن ۱ - پریشان کردن . ۲- خردکردن .
نام محلی کنار راه قم و اصفهان میان دو راهه کاشان و قعله چم

معنی کلمه داغان در ویکی واژه

(عا.)
از هم پاشیده، متلاشی شده.

جملاتی از کاربرد کلمه داغان

‫بگذار تا بریزد و داغان شود زمین‬ ‫قوْی تؤکوْلسوْن ، بو یئر اوْزی داغیلسین‬
... مرا روی یک صندلی فلزی نشاندند. کلاهی آهنی که سیم‌هایی به آن وصل بود، روی سرم بستند. دستها و پاهایم را به صندلی بستند. به یکباره جریان برقی - که چندان قوی نبود که آدم را بکشد ولی سیستم عصبی را به هم می‌ریخت - وصل شد. بدنم کاملاً به لرزه افتاد و اعصابم داغان شد. اصلاً نمی‌توانم حالت آن لحظه خودم را بیان کنم. ..
اداغان، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان ماکو در استان آذربایجان غربی ایران است.