جگرکی

معنی کلمه جگرکی در لغت نامه دهخدا

جگرکی. [ ج ِ گ َ رَ ] ( ص نسبی ، اِ ) جگرک فروش. || دکان جگرفروش. || برنگ جگرک. سرخی بغایت که بیشتر بسیاهی زند. جگری.

معنی کلمه جگرکی در فرهنگ معین

(جِ گَ رَ ) (ص نسب . ) کسی که دل و جگر گوسفند را کباب می کند و می فروشد.

معنی کلمه جگرکی در فرهنگ عمید

۱. کسی که دل و جگر گوسفند را کباب می کند و می فروشد.
۲. (اسم ) جایی که در آن جگر، دل، و قلوۀ گوسفند، گاو، گوساله، و امثال آن را کباب کرده و می فروشند.

معنی کلمه جگرکی در فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که دل و جگر گوسفند را کباب کند و فروشد جگر فروش .

معنی کلمه جگرکی در دانشنامه آزاد فارسی

(یا: جگرگچی؛ در تداول عامیانه: جیگرکی) دکان یا دکّه ای ساده که در آن جگر، دل، قلوه، خوئک، جگر سفید گوسفند و گاو را کباب کنند و بفروشند. نام جگرکی، توسعاً، به دارندۀ این مکان نیز اطلاق می شود. جگرکی، پس از به سیخ کشیدن احشام گوسفند یا گاو، آن را بر روی اجاق یا منقلی، معمولاً زغال سوز، کباب می کند و به همراه نان و نمک به مشتریان خود عرضه می کند. واحد شمارش و تعیین قیمت غذای خورده شدۀ مشتری «سیخ» است و هر بخش از بدن گوسفند قیمتی خاص دارد. جگر گوسفند، به جهت لذیذتر بودن، گران تر و خواستنی تر است.

جملاتی از کاربرد کلمه جگرکی

جگرکیست تواند سر راهم گیرد؟ من که بی باکتر از غمزه خوبان رفتم
خون گرمی اش آتش زده در جیب مشامم در مغز جنون، بوی کباب جگرکیست؟