جداً

معنی کلمه جداً در لغت نامه دهخدا

جدا. [ ج ُ ] ( ص ،ق ) سوا. تنها. منفصل. مفروق. ( ناظم الاطباء ). مفروز.متمایز. جدا بضم اول در اوستا یتا و در پهلوی جت جتاک یا یت یتاک و در اورامانی جیا و همریشه جز وجذ و جد است. جد دین یعنی جدا از دین ، کافر و جدکاره. ( از حاشیه برهان چ معین ). و در تفسیر کشف الاسرارجُداجُد به معنی جداجدا بکار رفته است :
تو باید که دل را بشویی ز کین
ندانی جدا مرز ایران ز چین.فردوسی.بدو گفت روئین دژ اکنون کجاست
که آن مرزاز مرز ایران جداست.فردوسی.به تیر غمزه دل عاشقان شکار کند
عجب تر آنکه به تیری که از شکار جداست.بوعبداﷲ ادیب ( از حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ).مردم را که ایزد... این دو نعمت عطا داده است لاجرم از بهایم جدا است. ( تاریخ بیهقی ).
همی به آتش خواهند بردنت زیراک
بزور آتش زری شوی جدا ز منی.ناصرخسرو.لیکن دو راه آید پیش این روندگان را
کآنجا جدا بباشد از دوزخی بهشتی.ناصرخسرو. || علیحده. ( ناظم الاطباء ). جداگانه. مستقل :
پدرمان جدا مادر ما یکیست
از او بر تن من ز بد راه نیست.فردوسی.سوی کردیه نامه ای بر جدا
که ای پاکدامن زن پارسا.فردوسی.نباشد جدا مرز ایران ز چین
فزاید ز ما در جهان آفرین.فردوسی.بر مردم کاروان رفت شاد
جدا چیز هرکس بدو بازداد.( گرشاسب نامه ). || تنها. بالانفراد. منفرداً : و نشابور را ناحیتی است جدا و آن سیزده روستاست و چهار خان. ( حدودالعالم ).
جدا ز مردم بگذشت ز آب آن دریا
بر از دویست هزار اسب و اشتر و استر.فرخی.جدا هر یکی گر یکی مشت خاک
بر او برفشانیدگردد هلاک.( گرشاسب نامه ).چون زیر هر مویی جدا یک شهر جان داری نوا
خامی بود گفتن تراجانا که جان کیستی.خاقانی.تا جدایی زین و آن بر سر نشینی چون الف
چون بپیوستی بپایان اوفتی هم در زمان.خاقانی.دریا کنم اشک و پس بدریا
در هر صدفی جدات جویم.خاقانی.بابی از نصر جدا شد و به استرآباد رفت و دعوت قابوس اظهار کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 217 ).
منقبض گردندبعضی زین قصص

معنی کلمه جداً در فرهنگ معین

(جُ ) (ص . ) ۱ - سوا، دور از هم . ۲ - تنها، منفرد. ۳ - ممتاز، مشخص .
( جداً ) (جِ دَّ نْ ) [ ع . ] (ق . ) ۱ - به راستی ، بدون شوخی . ۲ - با سعی و کوشش . ۳ - به تأکید.

معنی کلمه جداً در فرهنگ عمید

۱. متفاوت، متمایز.
۲. دور از هم، سوا.
۳. (قید ) تنها، جداگانه.
۴. [قدیمی] بیگانه.
* جداجدا: (قید )
۱. جداگانه، علی حده.
۲. تک تک، یکی یکی.
* جدا شدن (گشتن ): (مصدر لازم )
۱. پایان دادن به رابطۀ زناشویی.
۲. دور شدن.
۳. گسیخته شدن.
۴. سوا شدن، قطع شدن.
۵. [قدیمی] متمایز شدن.
* جدا کردن (ساختن ): (مصدر متعدی )
۱. از میان بردن پیوند دو چیز یا دو کس با یکدیگر.
۲. سوا کردن، قطع کردن.
۳. از هم دور کردن.
۴. برگزیدن.
۵. متمایز کردن.

معنی کلمه جداً در فرهنگ فارسی

سوا، تنها، منفصل، ممتاز، جدایی، دوری، فراق
۱- بطور راستی و درستی بحقیقت . ۲- بدون شوخی و هزل . ۳- با سعی و کوشش . ۴- بتاکید.
دهی است از دهستان انگوت بخش گرمی شهرستان اردبیل این ده در بیست و پنجهزار گزی شمال گرمی و هفت هزار گزی شوسه بیله سوار به گرمی واقع شده و محلی است جلگه و گرمسیر که ۱۸۵ تن سکنه شیعی مذهب ترک زبان دارد .

معنی کلمه جداً در ویکی واژه

حقیقتاً، به‌راستی، با جدیت، بدون شوخی.
با سعی و کوشش.
اکیداً، به تأکید.

جملاتی از کاربرد کلمه جداً

ازانجام عملیات هرس در روزهای بارانی و مرطوب جداً خودداری شود.
در همهٔ اوقات باید خاک گلدان خیس باشد. از دادن آب دارای املاح به مقدار زیاد جداً خودداری شود.
دوم آنک بعضی بتأویل محتاج بود و بعضی همچنان باز خواند چنانک خواب یوسف علیه‌السلام بود «انی رأیت احد عشر کوکبا والشمس والقمر رایتهم لی ساجدین». یازده ستاره و ماه و آفتاب محتاج تأویل بود بیازده برادر و مادر و پدر اما سجده بعینه ظاهر شد بتأویل حاجت نیامد که «و خسروا له سجداً».
شبهه‌ای در کفر و الحاد بابک خرم دین نیست. ترویج افکار و دفاع از مواضع او ترویج باطل و معارضه با اسلام و برای تضعیف هویت اسلامی جامعه‌است و صرف بیت المال و مال شخصی در جهت اشاعه نام و یاد او همه حرام است. باید مسئولین امور جداً از این گرایش‌ها جلوگیری نمایند.
«در خصوص تمب و ابوموسی… با اینکه دولت علیه این دو محل را که ملک ثابت خود می‌داند… و از دریابیگی و معین‌التجار هم که احتمال قوی می‌رود مستندات این کار را بدانند یا بتوانند تحصیل نمایند هم جداً خواهید خواست که هر سندی بتوانند به دست بیاورند یا دلیلی اقامه نمایند به اطلاع جناب مستطاب عالی برسانند که به لندن مرقوم بنمایید…"
اندر آثار است که موسی گفت، علیه السّلام: «الهی دُلَّنی عَلی عَمَلٍ اذا عَمِلْتُ رضیتَ عَنّی.» فقال: «إنّک لاتُطیقُ ذلک یا موسی.» فَخَرَّ موسی علیه السّلام ساجداً مُتَضرِّعاً. فأوْحَی اللّهُ إلیه: «یا ابنَ عمرانَ، إِنَّ رِضائی فی رِضاکَ بِقضائی.»
بروسیلوف در یک خانواده اشرافی که پدر آن نیز خود ژنرال بود چشم به هستی گشود؛ به عنوان یک افسر سواره نظام خدمت کرد اما در ۱۹۱۴ پی برد که با شیوه‌های جدید جنگی، سواره نظام اکنون به دلیل آسیب‌پذیری در مقابل مسلسل و توپخانه منسوخ شده‌است. تاریخ نگاران وی را بعنوان تنها ژنرال روس در جنگ اول جهانی که توان پیروزی در تمامی نبردهای بزرگش را داشته‌است، مصور کرده‌اند. به هر حال تلفات عظیم وی جداً توان ارتش امپراتوری روسیه را به تحلیل برد به طوری که کشورش دیگر نمی‌توانست جایگزینی برای تلفاتش بیابد.[نیازمند منبع] هرچند در طول این تهاجم، وی برتری خفیفی بر دشمن خود(۶۰۰٬۰۰۰ نفر در برابر ۵۰۰٬۰۰۰ نفر) داشت اما ظرف ۷۲ ساعت حدود ۵۰ مایل پیشروی نمود، ۲۰۰٬۰۰۰ نفر اسیر و ۷۰۰ قبضه سلاح سنگین غنیمت گرفت.