جان پناه
معنی کلمه جان پناه در لغت نامه دهخدا

جان پناه

معنی کلمه جان پناه در لغت نامه دهخدا

جان پناه. [ جام ْ پ َ ] ( اِ مرکب ) پناه جان. محافظ جان. آنچه جان را نگاهدارد :
گفت هین اکنون چه میخواهی بخواه
گفت فرما باد را ای جان پناه.مولوی. || ( اصطلاح نظامی ) گودالی که هنگام تیراندازی در زمین کنند تا از آسیب گلوله ٔدشمن مصون باشند :
ساخته پیش کید دیو لعین
جان پناهی ز قلعه یاسین.دهخدا.

معنی کلمه جان پناه در فرهنگ معین

(پَ ) (اِمر. ) ۱ - پناه جان ، محافظ جان . ۲ - موضعی از خاک که سرباز در پناه آن بتواند عملیات نظامی کند، پناهگاه .

معنی کلمه جان پناه در فرهنگ عمید

۱. سنگر، پناهگاه.
۲. جایی که کسی در پناه آن قرار گیرد و جان خود را از چنگ دشمن حفظ کند.

معنی کلمه جان پناه در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- پناه جان و محافظ جان . ۲- موضعی از خاک که سرباز در پناه آن بتواند عملیات نظامی کند پناهگاه .

معنی کلمه جان پناه در فرهنگستان زبان و ادب

{defilade} [علوم نظامی] مانعی مانند تپه یا پشته برای حفاظت در مقابل دید بانی و آتش دشمن
{clearance bay, nitch} [حمل ونقل ریلی] فرورفتگی در دیوار تونل به منظور تأمین فضای ایمن برای کارگران در هنگام عبور قطار

معنی کلمه جان پناه در دانشنامه عمومی

جان پناه معمولاً دیوار کوتاهی است که پیرامون بام ساختمان یا لبه ایوان ها ساخته می شود. به عبارتی دیگر، جان پناه مانعی است به صورت دیوار در امتداد لبهٔ یک بام، بهارخواب، بالکن، گردشگاه یا سایر محوطه ها. زمانی که سقفی احداث می شود، جان پناه می تواند به صورت ساده با ادامه یافتن دیوارها شکل بگیرد؛ یا می تواند به صورت عمودی در قالب سازه هایی از قبیل دیوار آتش گیر یا بارو ایجاد شود. جان پناه ها در ابتدا به منظور حفاظت در برابر حملات نظامی ایجاد می شدند، اما امروزه، استفادهٔ عمدهٔ آن ها به عنوان حفاظ ایمنی و موانعی برای جلوگیری از گسترش آتش و حفاظ روی دیوار منازل است.
به لبه بالایی جان پناه ها، دست انداز و گاه هندریل می گویند.
جان پناه یکی از ملزومات ساختمانی است و جان پناه مناسب ، علاوه بر ایجاد امنیت بیشتر در ساختمان ، باعث زیبایی نمای ساختمان های شهری نیز می شود.
معنی کلمه جان پناه در فرهنگ معین
معنی کلمه جان پناه در فرهنگ عمید
معنی کلمه جان پناه در فرهنگ فارسی
معنی کلمه جان پناه در فرهنگستان زبان و ادب

معنی کلمه جان پناه در دانشنامه آزاد فارسی

جان پناه (redoubt)
در جنگ های سنگربندی شده، نوعی سنگر کوچک محصور متصل به مجموعه ای از سنگرهای پیاده نظام. این سنگر حتی پس از نابودی یا تسخیر بقیۀ سنگرها نیز می تواند نقطۀ مقاومت نیرومندی باشد.
جان پناه (معماری). دیواره ای در لبه های بام و دورتادور آن. جان پناه، امتداد دیوار بنا تا ارتفاعی بالاتر از سطح بام، و همچون حفاظ است. طراحان از جان پناه برای تنظیم تناسبات نما نیز استفاده می کنند.

معنی کلمه جان پناه در ویکی واژه

پناه جان، محافظ جان.
موضعی از خاک که سرباز در پناه آن بتواند عملیات نظامی کند؛ پناهگاه.

جملاتی از کاربرد کلمه جان پناه

به از درد او جان پناهی ندارد ز تن منت برگ کاهی ندارد
نریزد به دامان خواهنده سیم نشوید ز جان پناهنده بیم
پوشش گیاهی می‌تواند در داخل فضای اصلی، محصورکننده‌های کوچکتر را تشکیل دهد. همانند لبه‌ها، پوشش‌های گیاهی نیز می‌توانند ترکیبی از جان پناه‌ها و چشم‌اندازها را که مشوق حضور و ماندگاری مردم در فضا هستند پدیدآورند.
ایا ای جان جان جان پناه جان مهمانان ایا سلطان سلطانان تو از سنجر چه غم داری
ز عشقت جان جمله سوخت شاها ترا دیدند اینجا جان پناها
حقیقت کردم اینجاگاه شاها تراگستاخی اکنون جان پناها
نهاده ز شیرین لب جان پناه نمکدانی از قند بر قرص ماه
بگو اینجا حقیقت لااله است که او داری میان جان پناهست
در دو طرف پل جان پناهی به عرض ۲۷ سانتی‌متر و ارتفاع ۶۰ سانتی‌متر قرار دارد. سنگ‌فرش کف پل با ۴۷۰ سانتی‌متر قطر استحکام بسیار زیادی دارد به طوری که پس از سال‌ها عبور انسان‌ها و وسایل نقلیه قدیمی و جدید هنوز پا بر جاست. بلندی طاق اصلی پل خشتی نیاکو تا سطح آب ۶ متر است که ۲ طاق کوچکتر در دو طرف این دهانه استحکام پل را بیشتر می‌کند.
ارتفاع بلندترین نقطه الوند گلپایگان ۳۱۱۱ متر می‌باشد که در محل به نام «کلنگ سیاه» شناخته می‌شود. از فراز این قله شهرستان خمین در شمال باختری و شهرستان گلپایگان در جنوب خاوری دیده می‌شوند. در دامنه‌های جنوبی این قله و در ارتفاع حدود ۲۸۰۰ متری در نقطه‌ای با نام محلی «کول خران» یک جان پناه فلزی - چوبی به همت کوهنوردان گلپایگانی بر پا گشته‌است.
که میدانم که تو اسرار شاهی مراسم شاهی و هم جان پناهی
نهٔ این ذلّ و دیگر بس چه خواهی نخواهم یافت چون تو جان پناهی
راه چیست از جان پناهی یافتن گنج را دزدیده راهی یافتن
عمادالدوله ابوعلی سیمجور از سپهسالاران خاندان سیمجوریان و فرزند ابوالحسن سیمجور بود. او در سال ۳۸۱ هجری جانشین پدر شد و امارت خراسان و بخش‌هایی از ماورالنهر را به او سپردند. او که مال و مکنت فراوانی داشت، به رقابت با امیر وقت سامانیان، خود را «امیرالامراءالموید من السماء» نامید و در ۳۸۲ هجری که بغری خان به بخارا حمله کرد، او حاضر به مساعدت نوح سامانی نشد. برهمین منوال در ۳۸۳ که سبکتکین به خراسان لشکر کشید، نوح سامانی اعتنایی نکرد و ابوعلی شکست خورد و به جرجان پناه برد.