تشمر

معنی کلمه تشمر در لغت نامه دهخدا

تشمر. [ ت َ ش َم ْ م ُ ] ( ع مص ) خرامیدن در رفتن یا به سرعت رفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || شکرده شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). آماده شدن کار را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). اراده کردن و مهیا شدن برای کاری. ( از اقرب الموارد ) : شیر تشمر او [شتربه ]را مشاهدت کرد. ( کلیله و دمنه ). ابوعلی به مرو رفت و بحضرت بخارا کس فرستاد و بحقوق اسلاف و توفر بر شرایط عبودیت و تشمر بر لوازم خدمت و تکاثر به اقارب و موالی خویش توسل ساخت. ( ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 110 ). || بشتاب رفتن اسب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تشمیر شود.

معنی کلمه تشمر در فرهنگ معین

(تَ شَ مُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) نک تشمیر.

معنی کلمه تشمر در فرهنگ عمید

۱. به سرعت رفتن، گذشتن.
۲. با ناز و تکبر خرامیدن و رفتن.
۳. آمادۀ کاری شدن

معنی کلمه تشمر در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- آستین بر زدن دامن برچیدن . ۲- آماده شدن . ۳- چابکی کردن .

معنی کلمه تشمر در ویکی واژه

نک تشمیر.

جملاتی از کاربرد کلمه تشمر

در تو هر نقش را پذیرایی متشمر به لطف و گیرایی
این آکادمی همچنین یک انجمن علمی است و اعضای گذشتهٔ آن شامل؛ کریستیان دوپلر، تئودور بیلرت، آنتون ایزلسبرگ، اتو هیتمایر، ادوارد سوس، لویدویگ بولتزمن، پل کرتشمر، هانس هورست میر، رولند شول، جولیوس فون شلرسر، و برندگان جایزه نوبل مانند؛ یولیوس واگنر-یاورگ، ویکتور فرانتس هس، اریون شرودینگر و کنراد لورنتس هستند.
نوبت چوب و کجک شد و هنگام کوب و کتک به جلادت تشمر کردم و به جسارت تنمر که:
غبنوا انفسهم باهلاکهم ایّاها، «فِی جَهَنَّمَ خالِدُونَ» دائمون باقون لا یموتون «تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ» تلفح و تنفح فی معنی واحد الّا انّ اللفح اعظم تأثیرا، و المعنی یأخذ لهب النّار وجوههم بشدة، و قیل تأکل وجوههم النّار، «وَ هُمْ فِیها کالِحُونَ» ای عابسون کقوله: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ باسِرَةٌ» ای عابسة، قال الزّجاج الکالح الّذی قد تشمرت شفته عن اسنانه فبرزت، و سئل ابن مسعود عن معنی الآیة او ما رأیت الرأس المشوی کیف تقلص شفتاه و خرج انیابه‌ روی ابو سعید الخدری عن النبیّ (ص) فی قوله: «وَ هُمْ فِیها کالِحُونَ» قال: «تشویه النّار فتقلص شفته العلیا حتی تبلغ وسط رأسه و تسترخی شفته السفلی حتی تبلغ سرته»