تشمر
معنی کلمه تشمر در فرهنگ معین
معنی کلمه تشمر در فرهنگ عمید
۲. با ناز و تکبر خرامیدن و رفتن.
۳. آمادۀ کاری شدن
معنی کلمه تشمر در فرهنگ فارسی
معنی کلمه تشمر در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه تشمر
در تو هر نقش را پذیرایی متشمر به لطف و گیرایی
این آکادمی همچنین یک انجمن علمی است و اعضای گذشتهٔ آن شامل؛ کریستیان دوپلر، تئودور بیلرت، آنتون ایزلسبرگ، اتو هیتمایر، ادوارد سوس، لویدویگ بولتزمن، پل کرتشمر، هانس هورست میر، رولند شول، جولیوس فون شلرسر، و برندگان جایزه نوبل مانند؛ یولیوس واگنر-یاورگ، ویکتور فرانتس هس، اریون شرودینگر و کنراد لورنتس هستند.
نوبت چوب و کجک شد و هنگام کوب و کتک به جلادت تشمر کردم و به جسارت تنمر که:
غبنوا انفسهم باهلاکهم ایّاها، «فِی جَهَنَّمَ خالِدُونَ» دائمون باقون لا یموتون «تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ» تلفح و تنفح فی معنی واحد الّا انّ اللفح اعظم تأثیرا، و المعنی یأخذ لهب النّار وجوههم بشدة، و قیل تأکل وجوههم النّار، «وَ هُمْ فِیها کالِحُونَ» ای عابسون کقوله: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ باسِرَةٌ» ای عابسة، قال الزّجاج الکالح الّذی قد تشمرت شفته عن اسنانه فبرزت، و سئل ابن مسعود عن معنی الآیة او ما رأیت الرأس المشوی کیف تقلص شفتاه و خرج انیابه روی ابو سعید الخدری عن النبیّ (ص) فی قوله: «وَ هُمْ فِیها کالِحُونَ» قال: «تشویه النّار فتقلص شفته العلیا حتی تبلغ وسط رأسه و تسترخی شفته السفلی حتی تبلغ سرته»