تربیب

معنی کلمه تربیب در لغت نامه دهخدا

تربیب. [ ت َ ] ( ع مص ) پروردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ). پروردن کودک را تا بالغ گردد. || خوشبو کردن روغن را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ).

جملاتی از کاربرد کلمه تربیب

به شیر و شکّرش پروانه می‌داد چو شهدش تربیب در خانه می‌داد
مثال نهم: مثال زده اند دنیا را به خانه ای که کسی آماده کرده باشد و طبقی بر آن نهاده باشد و بر آن طبق گلها و ریاحین گذارده و به تربیب مردم را خوانده باشد که بیایند به آن خانه داخل شوند و آن گل و ریاحین را ببینند و ببویند و از برای دیگران که بعد می آیند بگذارند و بروند، نه آنکه آن گلها را بردارند و با خود ببرند پس یکی از آن اشخاص چنان گمان کند که اینها را به ایشان داده اند، پس دل به آن بندد و به آن خرمی و شادی کند چون خواهد بیرون رود و ببرد از او بگیرند، در آن وقت متألم می شود و اندوهناک می گردد، و شادی او به ملال مبدل می شود و کسی که حقیقت کار را مطلع است به آنها منتفع می شود و شکرگزاری صاحبخانه را می کند و شادان و خرم از آن خانه بیرون می رود. و همچنین هر که حقیقت دنیا را شناخت و مقصود از آمدن خود را به آنجا دانست می داند که آن مهمانخانه ای است که از برای مسافرین عالم آخرت مهیا شده، که چون به این منزل رسند منتفع شده بگذرند و روانه مقصد گردند و هر که نادان و جاهل، و از حقیقت کار غافل است تصور چنین می کند که اینها ملک اوست و دل به آن می بندد، و چون او را بیرون می کنند و همه آنچه را تصرف کرده از او پس می گیرند مصیبت او شدید، و محنتش عظیم می گردد.