تخاطب

معنی کلمه تخاطب در لغت نامه دهخدا

تخاطب. [ ت َ طُ ] ( ع مص )با یکدیگر در روی سخن گفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). تکالم و تراجع کلام. ( قطر المحیط ).

معنی کلمه تخاطب در فرهنگ معین

(تَ طُ ) [ ع . ] (مص ل . ) با یکدیگر رو در رو سخن گفتن .

معنی کلمه تخاطب در فرهنگ عمید

به هم خطاب کردن، با هم سخن رودررو گفتن.

معنی کلمه تخاطب در فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) با یکدیگر سخن در روی گفتن بیکدیگر خطاب کردن . ۲- ( اسم ) خطاب . جمع : تخاطبات .

معنی کلمه تخاطب در ویکی واژه

با یکدیگر رو در رو سخن گفتن.

جملاتی از کاربرد کلمه تخاطب

و عن انس بن مالک قال قال رسول اللَّه (ص) تقول الحوراء یوم القیامة لولیّ اللَّه کم من مجلس من مجالس ذکر اللَّه قد اکرمک به العزیز اشرفت علیک بدلالی و غنجی و اترابی و انت قاعد بین اصحابک تخاطبنی الی اللَّه عز و جل، فتری شوقک کان یعدل شوقی او حبک کان یعدل حبی و الذی اکرمنی بک و اکرمک بی ما خطبتنی الی اللَّه عز و جل مرّة الا خطبتک الی اللَّه سبعین مرة فالحمد للَّه الذی اکرمنی بک و اکرمک بی وَ ثُلَّةٌ مِنَ الْآخِرِینَ من مؤمنی هذه الامّة.
و خبر درست است که ابو هریره گفت کلید بیت الصدقه در دست من بود، و آنجا خرما نهاده، یک روز چون در بگشادم، دیدم که از آن خرما چیزی بر گرفته بودند، یک دو بار باز رفتم، هم چنان دیدم، با رسول خدا بگفتم، رسول گفت صلّی اللَّه علیه و آله و سلم این بار چون در روی، بگوی سبحان من سخرک لمحمد یعنی که آن شیطانست، و باین کلمه آشکارا شود. بو هریره چون در بگشاد این تسبیح بگفت، نگه کرد شیطان پیش وی ایستاده بود، بو هریره گفت یا عدو اللَّه انت صاحب هذا؟ این تو کردی؟ گفت آری من کردم، و من بر گرفتم برای قومی درویشان جن، و از تو پذیرفتم که نیز نیایم. بو هریره دست از وی باز گرفت و رفت، پس دیگر بار باز آمد، رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم بو هریره را گفت چون در شوی همان تسبیح گوی تا وی را در بند خود آری، بو هریره همان تسبیح گفت و وی را بگرفت وی بزینهار آمد و در پذیرفت که باز نیایم، پس خلاف کرد و باز آمد، بو هریره گفت این بار آنست که ترا بر رسول خدا برم، شیطان گفت مکن تا ترا چند کلمت بیاموزم: دعنی اعلمک کلمات ینفعک اللَّه بها اذا اویت الی فراشک، فاقرأ آیة الکرسی اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ حتی تختم الآیة فانک لن یزال علیک من اللَّه حافظ و لا یقرّبک شیطان حتی تصبح، قال فخلیت سبیله، فاصبحت، فقال لی رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم ما فعل اسیرک؟ قلت زعم انه یعلمنی کلمات ینفعنی اللَّه بها، قال اما انّه صدقک و هو کذوب، تعلم من تخاطب منذ ثلاث لیال ذاک شیطان.
قال سلیمان بن حرب ضحک انسان عند حمّاد بن زید و هو یحدّث بحدیث عن رسول اللَّه، فغضب حمّاد و قال انی اری رفع الصوت عند حدیث رسول اللَّه (ص) و هو میت کرفع الصوت عنده و هو حی و قام و امتنع عن الحدیث ذلک الیوم، وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ، ای لا تخاطبوه باسمه و کنیته کما یخاطب بعضکم بعضا، بل خاطبوه بالنبوة و الرسالة بتوقیر و تعظیم و قولوا یا نبی اللَّه یا رسول اللَّه کقوله: لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً. أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ، یعنی لئلا تحبط اعمالکم لان ذلک اذا کان عن قصد بعد النهی کفر لان فیه استخفاف النبی‌ و ذلک محبط، وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ انّه محبط. ابن عباس گفت: پس از آنکه این آیت فرو آمد، یاران همه متأدّب گشتند و بحضرت رسول بتعظیم و توقیر نشستند و سخن نرم گفتند. رب العالمین آن بپسندید، و ایشان را در آن بستود و وعده ثواب نیکو داد، گفت: إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ، اجلالا له، أُولئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوی‌، ای اخلصها و اختبرها کما یمتحن الذهب بالنار، فیخرج خالصا، و قوله للتقوی، اللام لام العاقبة ای ادّی الامتحان الی التقوی، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ، لذنوبهم، وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ لطاعاتهم.
أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ؟ سماع تفهّم، أَوْ یَعْقِلُونَ؟ بقلوبهم ما تقول لهم و انّما قال أَکْثَرَهُمْ لانّ فیهم من آمن. إِنْ هُمْ یعنی ما هم إِلَّا کَالْأَنْعامِ فی جهل الآیات و ترک الانتفاع بما یسمعونه بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا. لانّ البهائم ان لم تعتقد صحّة التّوحید لم تعتقد بطلانه و هم یعتقدون بطلانه و لانّ البهائم تسجد و تسبّح و هم یجحدون و یشرکون، و لانّ البهائم تهتدی لمراعیها و تنقاد لاربابها و هم لا یهتدون لمنافعهم و لا یطیعون ربّهم، و لانّ البهائم لا تخاطب و هم یخاطبون و لا یعذرون و نظیر الایة قوله: فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً.