تحنن

معنی کلمه تحنن در لغت نامه دهخدا

تحنن. [ ت َ ح َن ْ ن ُ ] ( ع مص ) مهربانی کردن. ( زوزنی ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). مهربانی نمودن بر کسی. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). ترحم. ( قطر المحیط ) ( اقرب الموارد ).بخشودن و به علی متعدی شود. ( تاج المصادر بیهقی ).

معنی کلمه تحنن در فرهنگ معین

(تَ حَ نُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - مهربانی کردن . ۲ - آرزومند شدن .

معنی کلمه تحنن در فرهنگ عمید

۱. مهربانی کردن، رحمت آوردن.
۲. به طرب آمدن.

معنی کلمه تحنن در فرهنگ فارسی

۱-( مصدر ) مهربانی کردن.۲- آرزومند شدن . ۳- ( اسم ) آرزومندی . جمع : تحننات .

معنی کلمه تحنن در ویکی واژه

مهربانی کردن.
آرزومند شدن.

جملاتی از کاربرد کلمه تحنن

فروزد شعله قهر ایزدی را ز آه خود به تسبیح و تحنن
مقیم همچو نگین شو به حلقه عشاق که غیر حلقه عشاق جمله ممتحنند
نقرگان فلک چو صورت زر بر بساط جلال ممتحنند
کانه قال تحنن مرّة بعد اخری، و مثله فی التثنیة «لبیک و سعدیک» ای اقامة بامرک بعد اقامة، و اسعادا لک بعد اسعاد.
در بروی تو ساجد و متذکر بر در کوی تو خاضع و متحنن
پای از آستانه در میانه نهادم، تختی دیدم لطیف و برنائی ظریف بر وی نشسته، مدهوش و خاموش متحنن و متفکر و متحیر و متغیر، دیده از وی ترفع اصالت میدید و بدماغ از وی تضوع ایالت می رسید، قدم در قید و انکال و دست در سلسله و اغلال، اشکی چون مروارید بر عارض کهربا میبارید و این چند بیت دل گداز بآواز نرم و بتازی گرم می گفت:
حکایت کرد مرا دوستی که در گفتار امین بود و بر اسرار متین، که وقتی از سفر حجاز بخطه طراز بازمیگشتم و منازل و مراحل بقدم حرص می نوشتم، چنانکه عادت باز آیندگان خانه و متحننان آشیانه است گام در گام بسته و صبح با شام پیوسته.