تارتن

معنی کلمه تارتن در لغت نامه دهخدا

تارتن. [ ت َ ] ( نف مرکب ، اِ مرکب ) ( از: تار+ تن ، تننده ) عنکبوت را گویند. ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ). || جولاهه که بافنده جامه و اقمشه باشد. || کنایه از کرم ابریشم است. رجوع به تارتنک ، کارتن ، کارتنه و کارتنک شود.

معنی کلمه تارتن در فرهنگ معین

(تَ )۱ - (ص فا. )بافنده . ۲ - (اِ. ) عنکبوت . ۳ - کرم ابریشم .

معنی کلمه تارتن در فرهنگ عمید

= عنکبوت

معنی کلمه تارتن در فرهنگ فارسی

عنکبوت، تارتنک
( صفت اسم ) ۱- جولاهه بافنده . ۲- عنکبوت . ۳- کرم ابریشم .

معنی کلمه تارتن در ویکی واژه

بافنده.
عنکبوت.
کرم ابریشم.

جملاتی از کاربرد کلمه تارتن

می تند گرد سرای و در تو غُنده کنون باز فرداش ببین بر تن تو تارتنان
بر در قصر جلال تو نسیج مه و مهر عنکبوتی است که بر طاق کهن تارتن است