تاخت کردن

معنی کلمه تاخت کردن در لغت نامه دهخدا

تاخت کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بشتاب دوانیدن اسب را.

معنی کلمه تاخت کردن در فرهنگ معین

(کَ دَ ) (مص ل . ) ۱ - دویدن ، تازیدن . ۲ - دواندن اسب .

معنی کلمه تاخت کردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) بشتاب دوانیدن اسب را تاختن .

معنی کلمه تاخت کردن در ویکی واژه

دویدن، تازیدن.
دواندن اسب.

جملاتی از کاربرد کلمه تاخت کردن

همه تاخت کردند تا آبشار که من رفت از دست و پایم قرار
این ارابه‌ها در امتداد محور چرخ‌ها و در زیر ارابه، دارای داس‌های برانی به صورت مورب بودند و با حمله آن‌ها به خطوط مقابل شکاف‌هایی باز می‌شد تا سپاهیان راحت‌تر حمله کنند. با نزدیک شدن سپاه پارس به میدان جنگ، کوروش به همراه مترجم خود و چند نفر از افراد گاردش تاخت کردند و به سوی یونانی‌ها آمدند.
بدو اسب گشتند و آندو سوار همی تاخت کردند تا مرغزار