بی ملاحظه
معنی کلمه بی ملاحظه در فرهنگ فارسی
معنی کلمه بی ملاحظه در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه بی ملاحظه
خصمانه در ملامت رندان نهند روی این خلق بی ملاحظه از ما چه دیده اند
به خلوت لحد تنگ خویش را برسان که بی ملاحظه خاکی به سر توانی کرد
جود بخشیدن چیزیست بایستی بی ملاحظه غرضی و مطالبه عوضی، اگر چه آن غرض یا عوض ثنای جمیل یا ثواب جزیل باشد.
تا ماجرای شانه و زلفش کجا رسد مضراب بی ملاحظه و تار نازک است
از تیغ بی ملاحظهٔ آه ما بترس اولیست اینکه کس نشود هم نبرد ما
چه دیده است در آن آتشین عذار سپند که بی ملاحظه جان را کند نثار سپند
این صید بی ملاحظه غافل از کمند گردن دراز کرده چه نظاره میکند
گنبد سرخ یکی از قدیمیترین بنای دورهٔ اسلامی در استان آذربایجان شرقی میباشد که در قسمت جنوب غربی شهر مراغه قرار گرفتهاست. نام بانی بنا و تاریخ احداث آن را میتوان از کتیبهٔ جبههٔ شمالی و نام سازندهٔ آن را از کتیبهٔ غربی ملاحظه نمود.
و نص کل ما یوقی المرء به نفسه و عرضه کتب له به صدقه، جهت استخلاص نفس و عرض از وضع دیباجه بر صیغتی موافق عادت آن جماعت در ثنا و اطرای سادات و کبرای ایشان و اگرچه آن سیاقت مخالف عقیدت و مباین طریقت اهل شریعت و سنت است چاره نبود، به این علت کتاب را خطبه بر وجه مذکور ساخته شد. و به حکم آنکه مضمون کتاب مشتمل بر فنی از فنون حکمت است و به موافقت و مخالفت مذهبی و نحلتی تعلق ندارد، طلاب فواید را با اختلاف عقاید به مطالعه آن رغبت افتاد و نسخه های بسیار از آن کتاب در میان مردم منتشر گشت، بعد ازان چون لطف کردگار، جلت اسماوه، به واسطه عنایت پادشاه روزگار، عمت معدلته، این بنده سپاس دار را از آن مقام نامحمود مخرجی کرامت کرد، چنان یافت که جمعی از اعیان افاضل و ارباب فضایل این کتاب را به شرف مطالعه خود مشرف گردانیده بودند و نظر رضای ایشان رقم ارتضا بران کشیده، خواست که دیباجه کتاب را که بر سیاقی غیر مرضی بود، بدل گرداند، تا از وصمت آنکه کسی به انکار و تعییر مبادرت نماید، پیش از وقوف بر حقیقت حال و ضرورتی که باعث بوده بر آن مقال، بی ملاحظه معنی لعل له عذرا و انت تلوم خالی ماند، پس به موجب این اندیشه این دیباجه بدل آن تصدیر کرد. اگر ارباب نسخ که بر این کلمات واقف شوند مفتتح کتاب را با این طرز کنند به صواب نزدیکتر باشد، والله الموفق و المعین.
خداوندی را ستایش کنیم و نیایش نمائیم که عفوش خطاپوش است و لطفش معذرت نیوش؛ و مهرش از قهرش بیش و فضلش از عدلش بیش و از آن پس مخصوصان جناب قرب و محرمان حرم قدس او را که وجود ذیجودشان موجد صلاح امم است و موجب اصلاح عالم و بعد بر پیشگاه حضور التفات ظهور پادشاه والاجاه قوی شوکت قویم قدرت قدیم دولت عم اکرم امجد افخم امپراطور خجسته طور مبجل معظم معروض و مکشوف میدارد که فرزند گرامی ما خسرو میرزا بحکم محکم اعلی حضرت شاهنشاه والاجاه ممالک پناه و روحنا فداه برای تقدیم معذرت خواهی بحضرت بلند و بارگاه ارجمند آن دولت مأمور است و سبب انتخاب او برای این خدمات همین است که شمول الطاف و مراحم امپراطوری درباره ما بر پیشگاه خاطر مبارک شاهنشاهی مخفی و مستور نیست؛ مدتی بود که ما خود تمنای دریافت حضور آن پادشاه ذیجاه را در خاطر اخلاص ذخایر داشتیم و اکنون که خود باین تمنا نرسیدیم، خورسندی که داریم از همین است که این نعمت و شرف بفرزند نیکبخت ما خواهد رسید؛ پس به هیچ وجه لازم نمیدانیم که از فرزند خود سفارشی عرض کنیم. یا از مکارم امپراطور اعظم اکرم درخواست نمائیم که در مقاصد او نوعی بذل توجه فرمایند که موجب سرافکندگی ما در آستان شاهنشاهی نشود؛ بل باعث سرافرازی ما در این دولت و این مملکت گردد. چرا که در اوقات ضرورت و حاجت مکرر آزمودیم که اشفاق باطنی آن اعلی حضرت بانجاح مقاصد قلبی ما متوجه شده و بی آن که عرض حاجتی نمائیم توجهات ملوکانه در حق ما مبذول آمده است مع هذا شایسته آن است که بعد از فضل خدا بالمره تفویض اختیار بامنای آن دربار کنیم، و مطلقاً در هیچ مطلب عرض و اظهار نکنیم؛ حتی افزونی افسردگی و انبوهی اندوه خود را در حدوث سانحه ایلچی مختار آن دولت بمضامین ذریعه مصحوبی عالیجاه میرزا مسعود محول داشته، تحمیل زحمتی بعاکفان حضرت از تجدید عذر خجلت نکردیم؛ چرا که صفای قلب و خلوص ارادت ما امری نیست که تا حال بر رأی حقایق آگاه آن پادشاه والاجاه در پرده اشتباه مانده باشد و شک نیست که چندان که بر اتحاد و اتفاق عم و پدر بخواست خداوند دادگر افزاید برای ما عین مامول دلخواه است و خلاف آن العیاذ بالله مایة کدورت و اکراه. دیگر امیر کبیر عساگر نظام این مملکت محمدخان از معتمدین دربار این دولت و محرومان خاص ماخوذ میباشد، توقع داریم که در مهام دائره بین الدولتین بنوعی که از این طرف مأذون است از آن جانب سنی الجوانب نیز رخصت عرض یابد و هرگونه فرمایش که نسبت باین دولت باشد بی ملاحظه مغایرت باو مقرر دارند. ایام سلطنت فرجام بکام باد.
علی بن بویه در رویکرد خود در مورد اسلام نسبت به مرداویج بی ملاحظه بسیار محتاط تر و واقع گرا تر بود. او به وضوح سعی میکرد به احساسات عمومی مسلمانان آسیب نزند. هیچ منبعی او را همچون اسفار و مرداویج «دشمن اسلام» توصیف نکردهاند. او با وجود سعی بر ایجاد یک عنوان مشروعیت زا برای خود بهطور مستقل از خلیفه، هیچگاه صریحاً به رسمیتشناسی خلافت را انکار نکرد یا سعی نکرد آن را از بین ببرد. تلاشی هم برای نمایاندن تاجگذاری به عنوان احیای امپراتوری ایرانی پیش از اسلام چنانکه مرداویج قصد آن را کرده بود انجام نشد. او در تاریخ مسلمانان نه به عنوان احیاگر سلطنت پادشاهان بزرگ ایران که اسلام جایگزین آنها شده بود، بلکه به عنوان گشایشگر یک دوره جدید به خاطر سپرده شد: دولت دیلم.
پس پیر گفت: یا قوم قد شغلنی السؤال عن الجدال و الهانی الحطام عن الخصام، کرا افتد که بی ملاحظه بچشم کرم ملاحظه نعم کند و بیمکاوحت مسامحت نماید و آنچه دارد در بند بسته درین رسته بگشاید.