بغیت

معنی کلمه بغیت در فرهنگ معین

(بَ یَّ ) [ ع . بغیة ] ( اِ. ) آرزو، خواهش .

معنی کلمه بغیت در فرهنگ عمید

آرزو، خواهش.

معنی کلمه بغیت در ویکی واژه

بغیة
آرزو، خواهش.

جملاتی از کاربرد کلمه بغیت

«لَا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَها» ای یسهل لها، بغیت الشی‌ء فانبغی لی، ای استسهلته فتسهل لی و طلبته فتیسر لی، یقول عز و جل: لَا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَها أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ لاختلاف مکانیهما فانّ القمر فی السماء الدنیا و الشمس فی السماء الرابعة. «وَ لَا اللَّیْلُ سابِقُ النَّهارِ » لاختلاف زمانیهما فانّ زمان النهار وقت طلوع الشمس و زمان اللیل زمان غیبتها، سلطان قمر شب و سلطان آفتاب روز، میگوید: نیست ایشان را که امروز بر هم رسند یا بر سلطان یکدیگر زور کنند و پیشی گیرند تا بروز قیامت، پس چون قیامت پدید آید هر دو بر یکدیگر رسند چنانک رب العزة فرمود: وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ اما امروز یکی در فلک خویش میرود و بسلطان خویش مینازد. فذلک قوله: وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ السّبح الانبساط فی السیر کالسّباحة فی الماء.
«الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَةِ» ای یختارون و یؤثرون الدّنیا علی العقبی و یترکون العمل لها. و قیل الاستحباب طلب المحبّة بالتّعریض لها، «وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ» هم لازمست و هم متعدی، بر می‌گردید از راه خدای و دیگران را بر می‌گردانید، اگر لازمست چنانست که: «رَأَیْتَ الْمُنافِقِینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً» ای یعرضون عنک اعراضا الی غیرک و رأیتهم یصدّون ای یعرضون و هم مستکبرون، و اگر متعدیست چنانست که: «هُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» ای منعوکم عن دخوله: «وَ یَبْغُونَها عِوَجاً» ای یلتمسون لها زیغا و عیبا. و قیل یطلبون غیر سبیل القصد و صراط اللَّه هو طریق القصد. و قیل ینتظرون لمحمّد (ص) هلاکا و عوجا، منصوب علی الحال مصدر موضوع فی موضع الحال، تقول بغیت الشی‌ء طلبته و ابغیته ای اعنته. «أُولئِکَ» ای الموصوفون، «فِی ضَلالٍ بَعِیدٍ» فی خطاء و طریق جائر عن الصواب.
و حضرت سید الساجدین در مناجات انجیلیه می فرماید که «به عزت تو قسم که چنان ترا دوست می دارم که شیرینی محبت تو در دل من جای گرفته و نفس من به مژده های آن أنس یافته» و در مناجات هشتم از مناجات خمسه عشر عرض می کند: «و الحقنا بعبادک الذین هم بالبدار إلیک یسارعون و بابک علی الدوام یطرقون و ایاک فی اللیل و النهار یعبدون و هم من هیبتک مشفقون» یعنی «ای خدا: ما را برسان به آن بندگانی که در پیشی گرفتن بسوی تو شتابانند و علی الدوام در رحمت تو را می کوبند و شب و روز پرستش ترا می نمایند و از هیبت و سطوت تو ترسانند» «الذین صفیت لهم المشارب و بلغتهم الرغائب و ملأت لهم ضمائر هم من حبک و رویتهم من صافی شریک» «آنچنان بندگانی که مشربهای ایشان را صافی فرموده است، ایشان را به عطاهای بسیار سرافراز کرده و دلهای ایشان را از نور محبت خود مملو ساخته و از شراب صاف محبت خود ایشان را سیراب گردانیده» «فبک إلی لذیذ مناجاتک وصلوا و منک اقصی مقاصدهم حصلوا» «پس به لطف و مرحمت تو لذت راز گفتن با تو را دریافتند و از عنایت تو به بالاترین مقصدهای خود رسیدند» « فقد انقطعت إلیک همتی و انصرفت نحوک رغبتی» «ای خدا نهایت مقصود من تویی و غایت رغبت من به سوی توست» «فانت لا غیرک مرادی و لک لا لسواک سهری و سهادی» «تویی مراد و مقصد من و بس و از برای توست بیداری و خواب من» «و لقاوک قره عینی و وصلک منی نفسی و الیک شوقی و فی محبتک و لهی و إلی هواک صبابتی و رضاک بغیتی و رویتک حاجتی و جوارک طلبی و قربک غایه سولی و فی مناجاتک روحی و راحتی و عندک دواء علتی و شفاء غلتی و برد لوعتی و کشف کربتی» «ای خدا دیدار تو روشنی دیده من و وصال تو آرزوی دل غمدیده من و بسوی تو اشتیاق جان من و دوستی تو مایه سرگشتگی و حیرانی من از آتش محبت تو سرزنش جگر من و خوشنودی و رضای تو مطلب و مقصد من».
گفتم ببیت المقدس که مرقد و مضجع انبیاست و مبیت و مقیل اصفیاست گذری کنم و بر آنخاک نورانی و تربیت روحانی سفری و نظری بود که لثام آثام از چهره وقاحت من برخیزد و غبار خطیئات از جلد نامدبوغ من فرو ریزد و این بغیت نیز بسیر الأقدام و جر الزمام میسر شد.
روی علی ابن ابی طالب ع قال رسول اللَّه ص: لما اراد اللَّه عز و جلّ ان یخلق الخیل قال لریح الجنوب انی خالق منک خلقا اخلقه عزّا لاولیائی، و مذلة لاعدائی، و جمالا لاهل طاعتی. قالت الریح اخلق. فقبض منها قبضة فقال خلقتک فرسا. و جعلتک عزیزا و جعلت الخیر معقودا بناصیتک و الغنائم محتازة علی ظهرک، و انت بغیتی، آثرتک فسحة من الرزق. و آثرتک علی غیرک من الدواب.
یا املی و بغیتی لیس هوای فی سواک لیس سواک منیتی لیس هوای فی سواک
دع المکارم لا ترحل لبغیتها و اقعد فانّک انت الطّاعم الکاسی‌
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَها عِوَجاً وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ الآیة... البغیة، الطلبة. یقال بغیته کذا، و بغیت له، و ابغنی شیئا ای ابغ لی، تَبْغُونَها عِوَجاً ای تبغون لها عوجا بالشبه الّتی تلبسون بها علی سفلتکم. هر کژی که درک آن بفکرت بود، عوج گویند، بکسر عین. و هر چه درک آن بچشم بود، عوج گویند بفتح عین. این جا کژی راه دین میخواهد که درک آن بفکرت بود. میگوید: که شما عیب و کژی میجوئید راهی را که اللَّه راست نهاد، و خود میدانید و گواهانید براستی آن راه. و آن آنست که در تورات خوانده‌اید که: ان الدین عند اللَّه الاسلام و ان محمدا رسول اللَّه و لفظ شهادت دو معنی را استعمال کنند: یکی معرفت عقل، و دیگر عقد زبان. امّا معرفت عقل آنست که گفت: أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ ای عارف بعقله.
وجدت ظلال الکون استار نوره و عینای فی الاکوان ناظر بغیتی
تا مگر حلق صیدی در حبائل شست آید و گوشه دامن کریمی بدست آید حصول این مُنیت چون خط معمّا مشکل بود و این بغیت چون اسم بی مسمّا بیحاصل، چون کیمیا امکان نداشت و چون عنقا مکان نداشت.