باردهی

معنی کلمه باردهی در لغت نامه دهخدا

باردهی. [ دِ ] ( حامص مرکب ) میوه آوردن درخت. بارآوری. حاصل دادن درخت. رجوع به جنگل شناسی ساعی چ 1327 هَ. ش. دانشگاه طهران ج 1 ص 162، 166، 169 شود.

معنی کلمه باردهی در فرهنگ عمید

میوه دادن، حاصل دادن.

معنی کلمه باردهی در فرهنگ فارسی

بار آوری حاصل دادن درخت .

معنی کلمه باردهی در فرهنگستان زبان و ادب

{electrification} [فیزیک] فرایند انتقال بار الکتریکی به یک جسم متـ . باردارسازی

معنی کلمه باردهی در ویکی واژه

فرایند انتقال بار الکتریکی به یک جسم

جملاتی از کاربرد کلمه باردهی

عنصر آهن یکی از ریز مغذی‌های ضروری برای ادامه حیات گیاهان است، به‌طوری که اگر آهن به مقدار کافی در اختیار گیاه قرار نگیرد، گیاه دچار بیماری فقر آهن یا همان زردبرگی می‌شود که در این حالت چرخه فتوسنتز دچار اختلال شده و با کاهش جدی رشد و باردهی محصول مواجه خواهد شد. ماده غذایی آهن، یکی از عناصر غذایی کم مصرف است که وجود آن به اندازه کافی برای رشد گیاهان زراعی و باغی لازم است و در تشکیل سبزینه گیاهان نقش ارزنده ای دارد. آهن گرچه در ساختار کلروفیل وجود ندارد ولی در سنتز آن نقش مهمی دارد. این عنصر به شکل مختلف کانی در خاک وجود دارد.