معنی کلمه ایلاد در لغت نامه دهخدا ایلاد. ( ع مص ) ( از «ول د» ) زادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). زائیدن. ( غیاث ). تولید. تولد کردن. || باعث شدن : یولد الحرم ریاحاً مغصا. ( ابن البیطار ). || نزدیک زادن رسیدن زن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). وقت زادن آمدن. ( تاج المصادر بیهقی ).
جملاتی از کاربرد کلمه ایلاد گفت: شاغین لوک یا غیر و یوک آغیر قان ایلادیک بسکه با غیر دینگ با غیر اشکلفیس چلپی، انپا پیسوایلادو سردهی کن لحظهٔ، زانک شیرین مشربی