اوغاد. [ اَ ] ( ع ص ) ج ِ وَغْد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( المنجد ) ( از اقرب الموارد ). ج ِ وَغْد، به معنی ناکس و فرومایه : فمتی تقر العین من ولدالزنا و متی تطیب شمائل الاوغاد.( جهانگشای جوینی ).رجوع به وغد شود.
معنی کلمه اوغاد در فرهنگ معین
(اَ یا اُ ) [ ع . ] (ص . ) جِ وَغد، کم خردان ، ابلهان .
معنی کلمه اوغاد در فرهنگ عمید
مردمان فرومایه.
معنی کلمه اوغاد در ویکی واژه
جِ وَغد؛ کم خردان، ابلهان.
جملاتی از کاربرد کلمه اوغاد
شکوه ها دارم اما ز فلک زان که فلک یار اوباش شود یاور اوغاد بود
همه اجا مرو اوغاد و گول و نابخرد همه اراذل و اوباش و منکر و منکر
دور ساز این اراذل و اوغاد برکن از ملک بیخ جور و فساد
و امروز که جواذبِ همّتم از مجالستِ آحاد بمنافثتِ اکابر کشید و از محاورهٔ اوغاد بمکالمتِ ملوک آورد، بحکمِ آنک سعادتِ منظوری و شرفِ مذکوری بخطاب اَفَلَا یَنظُرونَ اِلَی الاِبِلِ حاصل داشتم، نظر از خسایسِ مراتبِ امور بر عوالی نهادم و چون سعادتِ محسوبی در زمرهٔ وَ عَلَی کُلِّ ضَامِرٍ یأتِینَ یافته بودم، بر اندیشهٔ ترقّی از آن منزلِ سفالت کوچ کردم و بدین کعبهٔ معالی شتافتم، خود بدین داهیهٔ دهیا مبتلی شدم و در خبطِ عشواءِ حیرت بعشوهٔ سرابِ بادیهٔ امانی افتادم.