تطیب

معنی کلمه تطیب در لغت نامه دهخدا

تطیب. [ ت َ طَی ْ ی ُ ] ( ع مص ) خود را خوشبوی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). خویشتن را خوشبوی کردن. ( زوزنی ). آلودن خود را به بوی خوش و خود را خوشبوی کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). خوشبودار کردن و خوشبودار شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).

معنی کلمه تطیب در فرهنگ معین

(تَ طَ یُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) عطر زدن ، خود را خوشبو کردن .

معنی کلمه تطیب در فرهنگ عمید

خود را خوش بو ساختن، عطر زدن.

معنی کلمه تطیب در ویکی واژه

عطر زدن، خود را خوشبو کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه تطیب

ای بلال اگر ناچارست باری حسن و حسین را گوی تا حوالت آن قصاص با خود گیرند، و آن حکم بر ایشان برانند نه بر رسول خدا. بلال قضیب آورد و بدست رسول داد، و رسول بدست عکاشه داد، ابو بکر و عمر چون آن حال دیدند برخاستند گریان و سوزان گفتند: یا عکاشة ها نحن بین یدیک فاقتص منّا و لا تقتص من رسول اللَّه. رسول خدا چون ایشان را بر آن صفت دید گفت امض یا با بکر و انت یا عمر فقد عرف اللَّه مکانکما و مقامکما، علی بن ابی طالب (ع) برخاست گفت یا عکاشة انا فی الحیاة بین یدی رسول اللَّه و لا تطیب نفسی ان تضرب رسول اللَّه فهذا ظهری و بطنی اقتص منّی بیدک و اجلدنی مائة و لا تقتص من رسول اللَّه.
جس المثانی تطیر نوم جیرانی و غن شعری تطیب وقت جلاسی
فاتحان آل عثمان تاجداران صفی نادر افشار و شاه زند و خوی مستطیب
وَ یُسْقَوْنَ فِیها ای فی الجنّة کَأْساً من خمر کان مِزاجُها زَنْجَبِیلًا یشوّق و یطرب و الزّنجبیل ممّا کانت العرب تستطیبه جدّا فوعدهم اللَّه تعالی: انّهم یسقون فی الجنّة الکأس الممزوجة بزنجبیل الجنّة، و لا یشبه زنجبیل الجنّة زنجبیل الدّنیا، زنجبیل الجنّة لا مرارة فیها و لا عفوصة.
وَ کُلًّا نَقُصُّ عَلَیْکَ کلا منصوب بنقصّ ما نُثَبِّتُ موضعه نصب لانه بدل عن کلّ، یعنی نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَکَ و نقوی به قلبک فتطیب به و تصبر صبرهم، ای فلا تجزع من تکذیب قومک و اسلک سبیل الرسل قبلک فی الصّبر علی امر ربک. میگوید: ای محمد قصه‌های پیشینیان، و آئین رفتگان و اخبار پیغامبران، بر تو خواندیم تا بدانی که آن پیغامبران همه بر بلا و اذای قوم خویش چون صبر کردند و در آخر نصرت و قوّت ما چه دیدند آن را کردیم و بر تو قصه‌ها خواندیم تا دل قوی داری و از اذای دشمنان و طعن بیگانگان بس ننالی و بر تکذیب ایشان صبر کنی و گوش بنصرت داری که ما در ازل حکم کرده‌ایم که پیغامبران خود را نصرت دهیم إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ‌ و در بیان این قصه‌ها حجت روشن است، و دلالت تمام بر صحت نبوت و صدق رسالت‌ مصطفی (ص) که وی پیغامبر امّی بود هرگز بمعلمی نارفته، و مؤدّبی ندیده، و هیچ کتاب ناخوانده و نه هیچ چیز نوشته، و آن گه اخبار پیشینیان و سیر ملوک و اقاصیص امم چنان بیان میکرد و از همه خبر میداد و آنچه در طوق بشر نباشد که از ذات خود بر سازد اظهار میکرد و بر زبان می‌راند و فصحای عرب و زیرکان عالم همه از آن عاجز گشته، عاقل چون در نگرد داند که این صنعت بشر نیست، جز وحی پاک نیست، و جز رسالت خداوند و نامه وی بر زبان جبرئیل نیست، و رسالت و نبوت وی جز صدق و راستی نیست، صفت امّی در حقّ عالمیان نقص بود در حق وی هنر آمد تا لا جرم او را باین صفت جلوه کردند که: الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ، قوله: ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَکَ این تثبیت و تسکین دل مصطفی (ص) نه از آن است که در وی شکی بود لکن هر جای که دلالت قوی‌تر و برهان بیشتر آن کار و آن حکم در دل ثابت‌تر، و دل بوی آرمیده‌تر، هم چنان که ابراهیم گفت (ص): وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی وَ جاءَکَ فِی هذِهِ الْحَقُّ ای ما جاءک فی هذه السورة الحق مع ما جاءک من الحق فی سائر القرآن هر چه بمصطفی فرو آمد. از قرآن و پیغام همه حقّ است و راست و پاک و نیکو، امّا این سورت بذکر مخصوص کرد که درین سورت اقاصیص انبیا است و مواعظ فراوان و ذکر بهشت و دوزخ و تحقیق تأکید را گفت: درین سورت همه راستی آمد بتو و درستی و این دلیل نیست که بیرون ازین حقّ نیست هم چنان که کسی سخن شنود از کسی گوید: هذا حقّ، فلیس یجب من هذا ان یکون ما سواه باطلا. فکذلک فی قوله: وَ جاءَکَ فِی هذِهِ الْحَقُّ. و قیل: جاءک فی هذه الدّنیا، ای النبوّة. وَ مَوْعِظَةٌ وَ ذِکْری‌ لِلْمُؤْمِنِینَ عبرة لمن اعتبر تذکّر لمن تذکّر.
لمن رسم اطلال سقتهاالسحائب تطیب بریاها الصبا والخبائب
الوعظ حلو تطیب بملحه و الملح غیر مطیب الحلواء
شه مظفر داور گیتی خدیو کامران آنکه ذاتش مستطابستی و خلقش مستطیب