اذهاب. [ اِ ]( ع مص ) بردن. ( تاج المصادر بیهقی ). ببردن. بُردن کسی را. || دور گردانیدن او را. ( منتهی الارب ). || بُبر کردن. ( ؟ ) ( زوزنی ). || زراندود کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). زراندود کردن از بیرون. ( غیاث ). || روان کردن. ( غیاث ). اذهاب. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ ذَهَب. زرها. || زرده های تخم مرغ. || پیمانه های خاص اهل یَمن. ج ، اَذاهِب ، اذاهیب.
معنی کلمه اذهاب در فرهنگ معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - بردن ، دور کردن . ۲ - جاری ساختن . ۳ - زراندود کردن .
معنی کلمه اذهاب در فرهنگ عمید
= ذهب
معنی کلمه اذهاب در فرهنگ فارسی
بردن، بردن کسی راودورکردن ، زراندود کردن، جمع ذهب به معنی زر، طلا ( مصدر ) ۱ - بردن کسی را بردن کسی را دور گردانیدن . ۲ - روان کردن . ۳ - زراندود کردن . زرها زرده های تخم مرغ
معنی کلمه اذهاب در ویکی واژه
بردن، دور کردن. جاری ساختن. زراندود کردن.
جملاتی از کاربرد کلمه اذهاب
رَبَّنَا اطْمِسْ عَلی أَمْوالِهِمْ سه بار خداوند خویش را خواند و گفت: ربنا سنّت است که دعا خواهی کرد سه بار اللَّه خوانی گویی: ربنا ربنا ربنا. چنان که موسی خواند و در سدیگر بار گفت: اطْمِسْ عَلی أَمْوالِهِمْ الطّمس المحق و اذهاب الشیء یقول: اذهب اموالهم و غیّرها عن هیئتها میگوید: بار خدایا مال ایشان و خواسته ایشان به نیست آر و از هیئت و آسای خود بگردان رب العالمین اجابت کرد و آن مالها و مطعومهایشان سنگین کرد مقاتل گفت و مجاهد و قتاده که درم و دینار ایشان هم چنان بر شکل و نقش خود مانده درست و پاره همه بجای خود سنگ شده کشتزار ایشان، میوه بر درختها، طعام در گنجینهها، جواهر در صندوقها، همه سنگ گشته. محمد بن کعب گفت مرد و زن در جامه خواب خفته بودند که فرا سر ایشان شدند هر دو سنگ بودند سدی گفت: مسخ اللَّه اموالهم حجارة و النخیل و الثمار و الدقیق و الاطعمة فکانت احدی الآیات التسع. روی انّ عمر بن عبد العزیز دعا بخریطة فیها اشیاء من بقایا آل فرعون فاخرج منها البیضة مشقوقة و الجوزة مشقوقة و انها لحجر.
فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ای النار حول المستوقد ان جعلتها متعدیة و الا ممکن است که مسند باشد به لفظة ما. و تأنیث أضاءت از جهت آن است که ما حول آن اشیاء و اماکن است. معنی آن است که چون روشن گردانید آتش پیرامون مستوقد را ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ جواب لمّا و ضمیر هم راجع است به الّذی و جمع ضمیر حمل بر معنی است، و بنورهم گفت و بنارهم نگفت زیرا که مراد افروختن آتش است یا استینافی است که جواب معترض است، گوئیا میگوید حال ایشان چیست که حال ایشان تشبیه کردهاند بحال مستوقدی که آتش او منطفی شده؟ و اسناد اذهاب به اللَّه تعالی است از بهر آنکه همه افعال راجع است باو تعالی، یقال ذهب السلطان بماله اذا اخذه و ما اخذه و امسکه فلا مرسل له. و عدول کرد از ضوء بنور، پس اگر گفتنی ذهب اللَّه بضوئهم احتمال ذهاب بودی با زیادتی که در ضوء است.
إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ فیه قولان: احدهما ان یشأ یفنکم و یأت بقوم آخرین اطوع للَّه منکم، و الثانی یفن عالمکم و انواعکم و یأت بعالم آخر سوی ما یعرفون، وَ ما ذلِکَ الاذهاب و الإتیان عَلَی اللَّهِ بِعَزِیزٍ ای منیع صعب.
فقال تعالی: وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ، یعنی من آمن باللّه و رسله و اطاع اللَّه فیما امره به فان اللَّه مع غناه عنه و عن اعماله یکافیه علی اعماله بتکفیر السیّئات. و التکفیر اذهاب السیئة و ابطالها بالحسنة ثم یتفضّل علیه بالثواب فذلک قوله: وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِی کانُوا یَعْمَلُونَ، یعنی باحسن اعمالهم و هو طاعة اللَّه و اداء الفرائض. و قیل معناه: و لنعطینّهم اکثر ما عملوا و احسن، ای بالواحد عشر او بالواحد سبعین، کما قال تعالی: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها و انّما قال أَحْسَنَ لانّ المباحات من الحسنات و لا یثاب علیها.