اتّضاع
معنی کلمه اتّضاع در ویکی واژه
پناه بردن.
جملاتی از کاربرد کلمه اتّضاع
هَلْ أَتاکَ ای قد «اتیک». و قیل: معناه: لم یکن اتاک کقوله: «ما کُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُکَ» ای لم یکن هذا من علمک و لا من علم قومک حتّی اعلمتکم استفهام و معناه هاهنا تعظیم المستفهم عنه، ای تنبّه للغاشیة و «الغاشیة» القیامة، لانّها تغشی کلّ شیء و ترکبه کاللّیل اذا یغشی کلّ شیء. و قیل: لانّها تغشی القلوب بشدائدها و اهوالها. و قیل: «الغاشیة» النّار تغشی وجوه الکفّار بالعذاب لقوله: «تَغْشی وُجُوهَهُمُ النَّارُ» قال اهل التّفسیر استفهم نبیّه (ص) و قد علم انّه لم یأته حدیث القیامة علی هذا التّفصیل و اراد به ان یخبره بذلک علی هذا الوجه المذکور فقال: وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ ذلیلة متواضعة و الخشوع التّذلّل و الاتّضاع یعنی: «وجوه» الکفّار فهم «یومئذ» خاشعون من الذّل. هذا کقوله: «وَ تَراهُمْ یُعْرَضُونَ عَلَیْها خاشِعِینَ مِنَ الذُّلِّ» عامِلَةٌ ناصِبَةٌ قال ابن عباس: یعنی: الّذین عملوا و نصبوا فی الدّنیا علی غیر دین الاسلام من عبدة الاوثان و کفّار اهل الکتاب مثل الرّهبان و اصحاب الصّوامع الّذین ضلّ سعیهم فی الحیاة الدّنیا لا یقبل اللَّه منهم اجتهادا فی ضلالة یدخلون النّار یوم القیامة. و قال عکرمة و السدی: «عاملة» فی الدّنیا بالمعاصی «ناصبة» فی النّار فی الآخرة. و قیل «عاملة» فی النّار «ناصبة» فیها. قال الحسن: لم تعمل للَّه فی الدّنیا فاعملها و انصبها فی النّار بمعالجة السّلاسل و الاغلال. و قال ابن مسعود: تخوض فی النّار کما تخوض فی الوحل. و قال الکلبی: یجرّون علی وجوههم فی النّار.
پس آهنگِ دیدنِ عقرب کرد و چون بدو رسید ، بانواعِ خدمت و اتّضاع و نمودنِ اشتیاق و نزاع پیش رفت و حکایتِ حال مهمان که بر دستِ کدخدای هلاک یافت، باز گفت و شرح داد که مرا بوفاتِ او وفواتِ سعادتِ الفتی که میانِ ما مؤکّد بود ، چه تأثّر و تحسّر حاصلست و گفت: ای برادر، امروز چندانکه مینگرم ، از همه یارانِ بکار آمده از بهر یارانِ کار افتاده، ترا میبینم که ازو چشمِ معاونت و مساعدت توان داشت و از مخایلِ حسنِ شمایل او در تدارکِ چنین وقایع توقّعِ موافقتی توان کرد. بحمدالله تو همیشه با قامت رسومِ مکارم میان بسته بودهٔ و جعبهٔ حمّیت بحمایتِ دوستان پر تیرِ جفاءِ دشمنان کرده. اگر امروز با من قاعدهٔ دوست پروری و دشمن شکنی که ترا عادتست، اعادت کنی و باندیشهٔ اقتصاص قدمِ جرأت در پیش نهی و دادِ آن مظلومِ مرحوم ازو بستانی و باشافیِ فضلاتِ خویش تشفّیِ این مصیبت رسیده حاصل کنی و بأسلاتِ سرِ نیش تسلّیِ این فراقزده بجوئی سر جملهٔ حسنات را شاید و زیبد که از آن تاریخِ روزگار سازند. عقرب گفت : هر چند مرّیخدار همه تن غضب شدهٔ، بخانهٔ خویش آمدهٔ، آسوده باش؛ اگرچ آینهٔ دلِ عزیزت بآهِ اندوه زنگ برآورده و گوشهٔ جگر بحرقتِ این آتشِ فرقت کباب کرده ، بنشینم ،