آیفت

معنی کلمه آیفت در لغت نامه دهخدا

( آیفت ) آیفت. [ ی َ ] ( اِ ) حاجت که خواهند :
ناسزا را مکن آیفت که آبت بشود
بسزاوار کن آیفت که ارجت دارد.دقیقی.ز یزدان خواستن آنجمله آیفت
که تا نرسد مر او را هیچ آکفت.زراتشت بهرام.ز حق آیفت میخواهد بزاری
کند شکر ره پرهیزکاری.زراتشت بهرام.- آیفت کردن ، آیفت بردن ، آیفت خواستن ؛ تمنی کردن. خواهش و درخواست کردن چیزی را. حاجت خواستن. عرض حاجت. درخواستن. سؤال چیزی.

معنی کلمه آیفت در فرهنگ معین

( آیفت ) (یَ ) ( اِ. ) حاجت ، نیاز.

معنی کلمه آیفت در فرهنگ عمید

( آیفت ) ۱. حاجت، نیاز، خواهش، درخواست: ناسزا را مکن آیفت که آبت بشود / به سزاوار کن آیفت که ارجت دارد (دقیقی: ۹۷ ).
۲. بهره، سود.

معنی کلمه آیفت در فرهنگ فارسی

( آیفت ) ( اسم ) حاجت نیاز.

معنی کلمه آیفت در ویکی واژه

حاجت، نیاز.

جملاتی از کاربرد کلمه آیفت

بررسی تاریخ تطور نظم و نثر حماسی ایران از یشت‌ها تا شاهنامه حکایت از یکنواختی و هماهنگی در تکوین حماسه ملت ایران طی سده‌های طولانی دارد و با مطالعه گزارش‌های مورخان یونانی دربارهٔ مادها و پارس‌ها می‌توان دریافت که مآخذ بخش بزرگی از این روایت‌ها، اشعار حماسی ملی است. برای نمونه گزنفون به یکی از ویژگی‌های مشهور حماسه باستانی ایرانی یعنی انجام نیایش و قربانی برای ایزدان گوناگون به منظور کسب پیروزی و درخواست آیفت (به معنی «نیاز، نذر، مراد، لطف، کامیابی» است) اشاره می‌کند: «کوروش نخست برای سرور خدایان و سپس برای ایردان دیگر یزشن برد» یا «کوروش برای سرور خدایان و سپس از بهر خدایان دیگر قربانی کرد».
بوستانش را آیفت ز بهن نرسد دوستانش را آیفت به دشمن نرسد
از او خواه آزادی کام خویش وزو جوی آیفت فرجام خویش
هنایش اثر حاجت آیفت دان فلیوه بود هرزه غره فنود
بررسی تاریخ تطور نظم و نثر حماسی ایران از یشت‌ها تا شاهنامه حکایت از یکنواختی و هماهنگی در تکوین حماسه ملت ایران طی سده‌های طولانی دارد و با مطالعه گزارش‌های مورخان یونانی دربارهٔ مادها و پارس‌ها می‌توان دریافت که ماخذ بخش بزرگی از این روایت‌ها، اشعار حماسی ملی است. برای نمونه گزنفون به یکی از ویژگی‌های مشهور حماسه باستانی ایرانی یعنی انجام نیایش و قربانی برای ایزدان گوناگون به منظور کسب پیروزی و درخواست آیفت (به معنی «نیاز، نذر، مراد، لطف، کامیابی» است) اشاره می‌کند: «کوروش نخست برای سرور خدایان و سپس برای ایردان دیگر یزشن برد» یا «کوروش برای سرور خدایان و سپس از بهر خدایان دیگر قربانی کرد».
سروش روز، بخناری (‌به ضم باء یعنی‌آزادی و آسایش‌) روان خود را از سروش اهرو (‌مقدس‌) آیفت بخواه.