کولاک زدن

معنی کلمه کولاک زدن در لغت نامه دهخدا

کولاک زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) کولاک کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). موج زدن. طوفان کردن و منقلب و متلاطم شدن امواج دریا :
شود ز چشم پرآبم هزار کشتی غرق
دمی که قلزم خوناب دل زند کولاک.وحشی ( از فرهنگ رشیدی ).و رجوع به کولاک کردن شود.

معنی کلمه کولاک زدن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) کولاک کردن : شود چو چشم پر آبم هزار کشتی غرق دمی که قلزم خوناب دل زند کولاک .

جملاتی از کاربرد کلمه کولاک زدن

برومیر قصد بازگشت به میناس تیریث را داشت، از این رو به یاران حلقه پیوست. زمانی که یاران حلقه به کارادراس رسیدند، به پیشنهاد بورومیر هر کدام یک دسته هیزم با خود حمل کردند و زمانی که گروه در یک کولاک شدید گرفتار شده بود آتشی که با این هیزم‌ها درست کردند جانشان را نجات داد. صبح روز بعد برومیر و آراگورن راه را با کنار زدن برفها باز کرده و هابیت‌ها را تا رسیدن به مکانی امن، حمل کردند.
در قزاقستان ضرب‌المثلی وجود دارد که «ژوت هفت قوم و خویش دارد» (жұт жеты агайынды). منظور از از آن هفت بلای طبیعی است یعنی: خشکسالی تابستان، خشک شدن علف‌ها، زمستان زودرس، برف سنگین، باران در زمستان، یخ زدن زمین‌ها، و کولاک.