پنبه دهان

معنی کلمه پنبه دهان در لغت نامه دهخدا

پنبه دهان.[ پَم ْ ب َ / ب ِ دَ ] ( ص مرکب ) پنبه دهن :
پنبه دهانی به زمان دراز
با همه کس گرم سر و سوزساز.امیرخسرو ( از آنندراج ).

معنی کلمه پنبه دهان در فرهنگ فارسی

( صفت ) کم گوی کم سخن .

جملاتی از کاربرد کلمه پنبه دهان

چنگ بغلغل که شیخ شهر بخوابست پنبه چرا در دهان بلبله باشد
دهان مار شد از حرف تلخ، گوش مرا خوشا کسی که درین بزم پنبه در گوش است

به فرمان خليفه دستها و پاهاى دزد خطرناك را محكم بستند آنگاه بادكن در مقعدش فروكردند و در آن دميدند. گوشها و دهان و بينيش را با پنبه بستند، و پيوسته در بادكن دميدند. سپس دست و پايش را باز كردند.

ز شوق بوسه هر ساعت دهان را غنچه می سازد به لب ساقی همانا پنبه بر می گیرد از مینا
گوش گران، علاج لب یاوه گو کند این پنبه در خور است دهان دریده را
بردار پنبه از سر مینای می به لب مهر از دهان شیشه به یاقوت ناب گیر
مرا گوید ندارم موی تو دوست که پنبه در دهان مرده نیکوست
پنبه در گوش پیش قولش وهم آستین در دهان ز جهلش فهم
برشکست بزم من آسمان فلاخن شد بر دهان مینایم جای پنبه سنگ آمد
زخمی تیغ خمارم، کو مروت پیشه ای کز دهان شیشه می، پنبه مرهم دهد
از دهان ساغرم می آمد امشب بوی خون پنبه مینا چو چشم داغم آتشبار بود