پشه دار

معنی کلمه پشه دار در لغت نامه دهخدا

پشه دار. [ پ َ ش َ / ش ِ] ( اِ مرکب ) درختی است چون بید که کیسه بندد و در آن پشه پر شود. نارون. شجرةالبق. سیاه درخت. ( انجمن آرا ). قره اغاج. بوقیصا. نشم الاسود. دردار. دردارو. ( در ادویه منفردة کتاب قانون تألیف شیخ الرئیس دردارو بمعنی شجرةالبق آمده. و ظاهراً همان دردار مراد است ). پشه خانه. پشه خار. سارخکدار. سارشکدار. ناژبین. کژم. لامشکر. آغال پشه. کنجک.

معنی کلمه پشه دار در فرهنگ فارسی

( اسم ) نارون پشه خانه پشه غال .

جملاتی از کاربرد کلمه پشه دار

فكرى كن و چاره يى براى خود پيدا كن و بدان كه شهرت پيش اين مردم ناچيز، چيزىنيست ، و قلوب اين مردم كه اگر گنجشكى بخورد سير نمى شود، قدر و قابليتى ندارد،و اين مخلوق ضعيف را قدرتى نيست . قدرت فقط در دستگاه قدس ربوبيت پيدا مى شود وفاعل على الاطلاق و مسبب الاسباب آن ذات مقدس است . تمام مخلوقات ، اگر پشت به پشت همدهند، كه يك پشه خلق كنند، نتوانند و اگر پشه يى از آنها چيزى بربايد، نتوانند پسبگيرند. قدرت پيش حق تعالى است . او است موثر در تمام موجودات . با هر زحمت ورياضتى شده ، در قلب خود با قلم عقل نگارش ‍ ده كه : لا مؤ ثر فى الوجود الا الله (نيست كاركنى در دار تحقق جز خدا) (22).
من که نیش پشه ای در خاک و خونم می کشد چون دم تیغ حوادث را سپر داری کنم

حـال اى عـزيـز، فكرى كن و چاره اى براى خود پيدا كن ، و بدان كه شهرت پيش اين مردم نـاچيز چيزى نيست ، و قلوب اين مردم ، كه اگر گنجشكى بخورد سير نمى شود،(93)قـدر و قـابـليـت نـدارد، و ايـن مخلوق ضعيف را قدرتى نيست ، قدرت فقط در دستگاه قدسربـوبـيـت پـيـدا مـى شـود و فـاعـل عـلى الاطلاق و مسبب الاسباب . آن ذات مقدس ‍ است . تماممخلوقات اگر پشت به پشت هم دهند كه يك پشه خلق كنند نتوانند، و اگر پشه اى از آنها چـيزى بربايد، نتوانند پس بگيرند.(94) قدرت . پيش حق تعالى است . اوست مؤ ثردر تـمـام مـوجـودات . بـا هـر زحـمـت و ريـاضـتـى شـده در قـلب خـود بـا قـلم عقل نگارش ده كه لا مؤ ثر فى الوجود الا الله نيست كار كنى در دار تحقق جز خدا.