شکسته سلاح

معنی کلمه شکسته سلاح در لغت نامه دهخدا

شکسته سلاح. [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ س ِ ] ( ص مرکب ) شکسته سلیح. که اسلحه جنگی وی شکسته باشد :
یکایک سواران پس اندر دمان
شکسته سلاح و گسسته روان.فردوسی.رجوع به شکسته سلیح شود.

معنی کلمه شکسته سلاح در فرهنگ فارسی

شکسته سلیخ که اسلحه جنگی وی شکسته باشد .

جملاتی از کاربرد کلمه شکسته سلاح

در نواحی پرتراکم‌تر نیروهای شورشی با استفاده از وضعیت ساختمان‌ها می‌توانستند تا حدی از برتری آلمان‌ها کاسته و حملات موفق‌تری را سازمان‌دهی کنند. یکی از مهم‌ترین این عملیات‌ها آزادسازی ساختمان شرکت تلفن لهستان بود که به واسطه ارتفاعش نقش مهمی در ناحیه مرکزی شهر داشت. این ساختمان از روز اول نبرد در محاصره نیروهای لهستانی قرار داشت و نازی‌ها تلاش بسیاری برای رهایی آن از محاصره کرده بودند که همه آن‌ها بی‌نتیجه بود. در نهایت روز ۲۳ اوت مقاومت نیروهای آلمانی درهم شکسته شد و ساختمان به تصرف شورشیان درآمد. از این ساختمان مقادیر بسیاری سلاح به دست نیروهای مقاومت افتاد و بین ۶۵ الی ۷۶ نیروی آلمانی اسیر شدند. این ساختمان پس از تصرف توسط لهستانی‌ها به مرکز فرماندهی ارتش ملی تبدیل شد.
زمانی که آراگورن او را پیدا کرد برومیر هنوز زنده بود. بیشتر از بیست لاشه اورک در اطراف او روی زمین افتاده بود. برومیر همچنان شمشیرش را در دست داشت، در حالی که تیغه شمشیرش از دسته شکسته و شیپورش به دو نیم شکافته شده بود. قبل از مرگش برومیر به آراگورن گفت که سعی کرده حلقه را از فرودو بگیرد. سپس آراگورن، گیملی و لگولاس بدن برومیر را در یکی از قایق‌ها گذاشتند. شمشیر و شیپور شکسته‌اش را روی سینه او و سلاح‌های دشمنانش را زیر پاهایش قرار دادند. قایق را به میان آندوین انداختند و رودخانه بدن برومیر را به سمت آبشار رائوروس حمل کرد.