خط ببریده

معنی کلمه خط ببریده در لغت نامه دهخدا

خط ببریده. [ خ َطْ طِ ب ُ دَ / دِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حروف بریده که بر کاغذ دیگر وصل کنند. ( آنندراج ). خط بریده :
هر کجا سوز درون خودنوشتم پاک سوخت
چون خط ببریده پندارند مکتوب مرا.باقر کاشی ( از آنندراج ).

معنی کلمه خط ببریده در فرهنگ فارسی

حروف بریده که بر کاغذ دیگر وصل کنند خط بریده .

جملاتی از کاربرد کلمه خط ببریده

من بدین خامه ببریده بی کام و زبان من بدین نامه شوریده بی نام و خطر
دلی می‌بایدت از خویش و از بیگانه ببریده ترا با این چه کارست ای ز من چون خویش بیگانه
که یعنی سپهبد گو شیر نر ز فیروزی از ببر ببریده سر
خم گشته چو قربانی و پرحلقه چو فتراک ببریده چو پیوندی و بشکسته چو پیمان
از خودی خود بکل ببریده‌اند شربت معنی به جان نوشیده‌اند
چه خویشی کرد آن بی‌چون عجب با این دل پرخون که ببریده‌ست آن خویشی ز خویشانم به جان تو
ای کاش دشمن بودمی نی دوست چون بر زعم من با دشمنان پیوسته‌ای و ز دوستان ببریده‌ای
گر بلبل طبعم نه مدیح تو سراید ببریده زبان باید و منقار شکسته
کز نیستان تا مرا ببریده‌اند در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند
گفت داودا تو هجرت دیده‌ای بهر من از همدمان ببریده‌ای