خاندان جوینی

معنی کلمه خاندان جوینی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جوینی ، خاندان ، از خاندان های دولتمرد ایرانی در سده ششم و هفتم ، این خاندان در دولت سلجوقیان ، خوارزمشاهیان و مغولان ، در دیوان و دربار مصدر امور بودند و بیش تر آنان مقام صاحب دیوانی داشتند.
نَسَب خاندان جوینی به فضل بن ربیع ، حاجب خلفای عباسی و وزیر هارون الرشید (حک: ۱۷۰ـ۱۹۳) و امین (حک: ۱۹۳ـ ۱۹۸)، می رسد.
افراد مشهور خاندان
برجسته ترین افراد این خاندان ، عطاملک جوینی ، برادر کوچک تر او شمس الدین محمد، و بهاءالدین و ... بودند.
← بهاءالدین محمد بن علی
شاعران و عالمان بسیاری همنشین یا ستاینده جوینیان و از جود و کرم ایشان برخوردار بودند و کتابها و اشعار خود را به نام آنان می نوشتند. به نوشته ذهبی ، هرکس کتابی به نام ایشان تألیف می کرد، هزار دینار جایزه می گرفت . بیشتر افراد خاندان جوینی ادب دوست و دانش پرور و صاحب ذوق ، و چند تن از ایشان نویسنده بودند که نمونه هایی از نظم و نثرِ استوار و نغزشان باقی مانده است .
علاءالدین عطاملک جوینی
...

جملاتی از کاربرد کلمه خاندان جوینی

اقبال آشتیانی ذیل صنایع دوره مغول آورده‌است: «یکی از شعب عمده صنایع مستظرفه که مخصوصاً مقارن استیلای مغول در ممالک شرق اهمیت فوق‌العاده داشت، حسن خط بوده و مستنصر و مستعصم و وزرای ایشان در جلب خوشنویسان و به کار واداشتن ایشان در خزانةالکتب‌های دارالخلافه مبالغ بسیار خرج می‌کردند و مشهورترین خطاطان این دوره دو نفرند: یکِی صفی الدین عبدالمومن ارموی است و دیگری شاگرد او که در فن خط به مراتب از استاد خود معروفتر شده یعنی جمال الدین یاقوت مستعصمی (متوفی سال ۶۹۸) که هر دو سابقاً از خطاطان مخصوص مستعصم آخرین خلیفه عباسی بوده و بعد از برافتادن دولت عباسیان بخدمت خاندان جوینی پیوسته‌اند و یاقوت که استاد خط نسخ محسوب می‌شود ابتدا از غلامانی بوده که او را مستعصم خریده و به شاگردی صفی الدین عبدالمومن واداشته و او بزودی در ادب و حسن خط مهارت بسیار یافته و در این فن اخیر بر استاد خود نیز پیشی گرفته‌است. عطاملک جوینی او را بسیار محترم می‌داشت و پسران خود و برادرزاده خویش شرف الدین هارون را برای آموختن حسن خط پیش او به شاگردی واداشت.»
صفی‌الدین در این دوره به آموزش بهاءالدین محمد جوینی و برادرش شرف‌الدین هارون جوینی مشغول بود. ارتباط وی با خاندان جوینی کمک کرد تا صفی‌الدین به ریاست دیوان انشا در بغداد برسد. در سال ۶۶۰ قمری وی به همراه بهاءالدین محمد به اصفهان رفت. در همین دوره صفی‌الدین دو ساز ابداع کرد که یکی «مُغنی» و دیگری «نَزهه» نام داشت؛ نزهه توسط نویسندگان آن زمان به عنوان سازی بسیار خوش‌آهنگ توصیف شده‌است.[ب] صفی‌الدین همچنین تولیت موقوفات[پ] در بغداد را به عهده داشت تا سال ۶۶۵ قمری که این منصب به خواجه نصیرالدین طوسی واگذار شد. مهم‌ترین اثر صفی‌الدین در دورهٔ دوم زندگی‌اش نوشتن رسالهٔ شرفیه است که آن را حدود سال ۶۷۴ قمری نگاشته‌است. این رساله اگر چه مفصل‌تر از رسالهٔ الأدوار است اما به اندازهٔ آن شهرت نیافته‌است.
در اوایل سده هفتم هجری اقوام مغول به‌رهبری چنگیزخان به سرزمین ایران حمله کردند. چنگیزخان پس از چندین سال جنگ با امپراتوری خوارزمشاهی، نهایتاً مجبور شد به سرزمین اصلی خویش مغولستان برگردد و ادامه فتوحات را به‌عهده سردارانش بگذارد. بعد از مراجعت چنگیز به مغولستان، سرداران او به‌استعانت افراد ایرانی چون خاندان جوینی به‌اداره امور پرداختند و فتوحات را در غرب کشور ادامه دادند. نزدیک به سی‌سال وضع سیاسی ایران بدین صورت ادامه داشت و بلاتکلیفی در کلیه شئون به‌چشم می‌خورد که به دوره فترت معروف است. در این مدت، مغولان در شرق آسیا به‌سرزمین چین دست‌یافتند و دولت خود را به‌مرکزیت خان‌بالغ استحکام بخشیدند. سپس هولاکوخان را برای گسترش فتوحات مغول به غرب آسیا فرستادند. او مأمور به تأسیس حکومت ایلخانی، تأمین امنیت برای مغولان و برانداختن اسماعیلیان ایران و خلافت عباسی بود. هولاکو در اوایل ۶۵۴ هـ. ق از جیحون گذشت و پس از تصرف نواحی مختلف ایران، دولت‌های محلی را که از پیش دست‌نشانده چنگیزخان و سرداران او بودند مطیع خود کرد. وی شهرستان مراغه آذربایجان را به پایتختی برگزید و خود را «ایلخان» نامید و دولت «ایلخانی» را بنیان نهاد.
زادگاه وی قریهٔ جاجرم است. او وزیر ایلخانان مغول و از خاندان جوینی و فرزند خواجه بهاءالدین محمد جوینی بود. وی در ابتدای عمر، علوم ادبی را نزد عمادالدین قزوینی، قاضی نخجوان خواند و بعدها وارد خدمات دولتی شد. وی از سال ۶۶۱ تا ۶۸۳ هجری قمری وزیر هلاکو خان، اباقا و تگودار بود. شمس‌الدین جوینی به عربی و فارسی شعر می‌گفته است و خواجه نصیر طوسی رسالهٔ اوصاف‌الاشراف را به نام او نگاشته است. عطاملک جوینی که برای مدت ۲۴ سال فرمانروای بغداد و عراق عرب بود، برادر شمس‌الدّین محمد جوینی است. بسیاری از شعرا او را مدح گفته‌اند از آن جمله سعدی شیرازی قصایدی چند در مدح وی سروده است.
در سال ۶۸۳ قمری ارغون‌خان به حکومت بغداد رسید. او که پیشتر با آزار و اذیت عطاملک جوینی باعث مرگ وی شده بود، با رسیدن به حکومت دستور قتل پسران و بستگان وی را نیز صادر کرد. در این زمان شوکت خاندان جوینی رو به زوال نهاد و صفی‌الدین نیز بزرگترین حامی خود را از دست داد و به فقر دچار شد. خود ارموی نیز در سال‌های پایانی عمرش در تبریز برای اربلی نقل کرده که پس از مرگ عطاملک جوینی و کشته شدن برادرش شمس‌الدین محمد جوینی، زندگی او به دشواری رفته چرا که به دلیل کهنسالی از کسب درآمد مکفی برای خرج فرزندان متعددش و بازپرداخت دیوناتش برنمی‌آمده‌است. در سال‌های آخر عمر، ارموی به خاطر ناتوانی در بازپرداخت بدهی‌اش به یکی از طلبکارانش (فردی به انم مجدالدین که غلام شخصی به اسم ابن صباغ بود) به زندان افتاد و در ۱۸ صفر ۶۹۳ ه‍.ق در هشتادسالگی در زندان قاضی درگذشت. تاریخ درگذشت او در برخی منابع ۲۸ صفر ۶۹۳ ه‍.ق معادل ۲۸ ژانویه ۱۲۹۴ م. و در برخی منابع ۲۰ صفر آن سال ذکر شده‌است.
دومین کتاب مشهور صفی‌الدین، رسالهٔ شرفیه است. او این کتاب را حدود سال ۶۶۵ قمری (معادل ۱۲۶۷ میلادی) نوشت و به شاگردش شرف‌الدین هارون جوینی اهدا کرد. صفی‌الدین از طریق خاندان جوینی با نصیرالدین طوسی آشنایی داشت و احتمال می‌رود که طوسی علاقهٔ او را به علوم یونانی برانگیخته باشد؛ چنان‌که در الأدوار صفی‌الدین تحت تأثیر علم موسیقی یونانی نبود، اما در رسالهٔ شرفیه این تأثیر وجود دارد. این احتمال هم وجود دارد که صفی‌الدین کتاب دومش را تحت تأثیر آثار فارابی (به خصوص موسیقی کبیر) نوشته باشد.
ارموی در کودکی به بغداد مهاجرت کرد و بیشتر عمرش را در آنجا گذراند. قسمتی از این دوره در زمان خلافت عباسی بود و قسمت دیگرش پس از فتح بغداد توسط هلاکو و تحت سلطهٔ مغولان رخ داد. صفی‌الدین که در موسیقی و خوشنویسی بسیار توانا بود در هر دو دوره صاحب جایگاه درباری بود. رابطهٔ وی با خاندان جوینی در موفقیتش در زمان حکومت مغولان بر بغداد مؤثر بود اما نهایتاً با تزلزل جایگاه خاندان جوینی او نیز حمایت خود را از دست داد و در حالی که به خاطر بدهکاری به زندان افتاده بود درگذشت.
خواجه شمس الدین محمد صاحبدیوان از بزرگ‌ترین وزرا وعمال و کتاب ایرانی است و درعهد خود در کفایت وتدبیر و شوکت وجاه وجلال وثروت نظیر نداشته است و به مزید حکمت وتواضع وفضل و دوستی وشعر پروری مشهور است، شیرین سخن‌ترین شعرای فارسی سعدی شیرازی ذکر او و برادر وی علاءالدین عطاملک رادر قصاید خویش مخلد کرد۰ چند نفر ازبزرگان علما و شعرای دیگر مثل خواجه نصیر الدین طوسی واستاد صفی الدین اُرموی وخواجه همام الدین تبریزی وبدر الدین جاجرمی بنام او وافراد دیگر خاندان جوینی کتاب‌ها وقصاید ساخته وپرداخته‌اند ونام ایشان را که درالسنه وافواه مشهور ومذکور بود۰ برای اخلاف نیز باذکری بخیر به یادگار گذاشته‌اند
وصاف پس از بیان ناچیزی دربارهٔ منکوقاآن و رویدادهای پس از مرگ او، به سلطنت هولاکوخان و فتح بغداد پرداخته است. او همچنین به بیان رویدادهای حکومت جانشینان هولاکو تا میانه سلطنت سلطان ابوسعید بهادر به ذکر خاندان جوینی، اتابکان سلغری، اتابکان لر، سلاطین کرمان، دهلی، شبانکاره، مصر، جزیره کیش و آل کرت و نیز به تخت نشستن گیخاتو پرداخته است. وصاف در پایان جلد چهارم بخشی از تاریخ جهانگشای را آورده که مشتمل است بر رویدادهای قبایل مغول و تاتار و آغاز قدرت گرفتن چنگیزخان و وضع یاسا و پیروزی‌های او در خراسان و فرارود و چکیده‌ای از تاریخ حکومت خوارزمشاهیان و سلطان جلال‌الدین. در این بخش، نویسنده از توجه هولاکو به باختر و دستیابی او به کتابخانه اسماعیلیان و باورهای حسن صباح و جنگ‌های او با سلجوقیان نیز سخن گفته است. بخش پنجم آن به دنباله سلطنت الجایتو، مرگ او و نیز روی کار آمدن ابوسعید بهادر و رویدادهای دوران او اختصاص دارد.
دورهٔ اول مصادف است با خلافت عباسیان. ناصر (حکومت ۵۷۵ تا ۶۲۲ قمری) توانسته بود با کمک خوارزمشاهیان سلطنت سلجوقیان را براندازد. وی که به دنبال تکرار دورهٔ طلایی خلافت عباسی بود، به علوم و هنرها توجه نشان داد و این امر توسط خلیفهٔ بعدی (مستنصر، حکومت ۶۲۳ تا ۶۴۰ قمری) ادامه یافت. مستنصر مدرسه‌ای به نام مستنصریه در بغداد بنیان نهاد و در کتابخانه‌اش بیش از هشتاد هزار کتاب گردآورد. مستعصم آخرین خلیفهٔ عباسی بود (حکومت از ۶۴۹ تا ۶۵۶ قمری) و خلافت او با حملهٔ هلاکو به بغداد و فتح آن در سال ۶۵۶ قمری به پایان رسید. صفی‌الدین از این حمله جان به در برد و به کمک هنرش توانست که در دربار مغولان نیز صاحب جایگاه بشود. در این دوره، نقش خاندان جوینی و رابطهٔ صفی‌الدین با این خاندان نیز حائز اهمیت بود. بهاءالدین جوینی که در دربار مغولان صاحب منصب بود توانست پسرش عطاملک جوینی را نیز به سمت دبیری دربار امیر ارغون وارد کند. بعداً سمت عطاملک به برادرش شمس‌الدین محمد جوینی واگذار شد. شمس‌الدین محمد در زمان حملهٔ هلاکو به بغداد با او همراه بود و بعداً وظیفهٔ تعلیم و تربیت فرزندان خودش (بهاءالدین محمد درگذشتهٔ حدود ۶۷۸ قمری، و شرف‌الدین هارون کشته‌شده در ۶۸۵ قمری) را بر عهدهٔ صفی‌الدین نهاد.