خط بریده

معنی کلمه خط بریده در لغت نامه دهخدا

خط بریده. [ خ َطْ طِ ب ُ دَ/ دِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حروف بریده که بر کاغذ دیگر وصل کنند. خط ببریده. ( آنندراج ) :
چون نامه نویسم بسوی سیمین بر
هر حرف شود آتش و هر نقطه شرر
در نامه ز بس که جای حرفم سوزد
مانند خط بریده آید بنظر.نظام دستغیب ( از آنندراج ).ز گرمی جامه ام هر جا رسیده
تهی گردیده چون خط بریده.میر یحیی شیرازی ( از آنندراج ).

معنی کلمه خط بریده در فرهنگ فارسی

حروف بریده که بر کاغذ دیگر وصل کنند خط ببریده .

جملاتی از کاربرد کلمه خط بریده

اگر از کرانهٔ دریاچهٔ ارومیه ودقیقا از حد فاصل مناطق "دیزه دولی" و "سیندوس" خطی را آغاز و پس از عبور از "اشنویه" آن را به شمال "رواندز" متصل کنیم و پس از آن به سمت مغرب، تا رسیدن به "اکیری"، "دهوک"، "زاخو" و "شینگار" وعبور از حد واسط "قمیشلی" و"حسکه" امتداد دهیم و پس از گذشتن از جنوب"دربازیه " مستقیماً به "آفرین" و "کوه کورمانجاً وصل کنیم؛ همچنین اگر خط دیگری را از ناحیهٔ غرب "همدان" آغاز و پس از گذشتن از ناحیهٔ شمال "کرمانشاه" تا کرانهٔ دجله امتداد دهیم، این دو خط بریده همهٔ مناطقی را که در آن‌ها به زبان کُردی تکلم می‌شود به سه بخش تقسیم می‌کنند که در هر بخش آن، یکی از گویش‌های زبان کُردی، غالب است.