[ویکی الکتاب] ریشه کلمه: ب (۲۶۴۹ بار)جذع (۳ بار) «جِذْع» به معنای تنه درخت است و این نشان می دهد که تنها بدنه ای از آن درخت باقی مانده بود، یعنی درختی خشکیده بود. «جِذْع» (بر وزن فکر)، در اصل از مادّه «جَذع» (بر وزن منع) به معنای بریدن و قطع کردن است.
جملاتی از کاربرد کلمه بجذع
و نـظـرى بـه بـالاى سـرت بـيـفـكـن بـنـگـر چـگـونـه سـاقـه خـشـكـيـده بـه درخـتنـخـل بـارورى تـبـديـل شده كه ميوه ها، شاخه هايش را زينت بخشيده اند (تكانى به ايندرخت نخل بده تا رطب تازه بر تو فرو ريزد) (و هزى اليك بجذع النخلة تساقط عليكرطبا جنيا).
و ليكن حق مطلب اين است كه التزام به اين قاعده در جايى است كه اگر رعايت نشودخواننده يا شنونده به اشتباه بيفتد علاوه بر اين در آيه مورد بحث فاصله آمده و آن حرفجر (لام ) است ، و همين مقدار فاصله كافى است ، به شهادت اينكه در قرآن به همينفاصله اكتفاء شده و فرموده : (و هزى اليك بجذع النخلة ) و نيز فرموده : (و اضمماليك جناحك ) بعضى از مفسرين اصلا اين قاعده راقبول نكرده و رد نموده اند، و بهمين دو آيهاى كه آورديماستدلال كرده اند، و از گفتار مفسر مزبور جوابهاى ديگرى داده اند كه چون حاجتى بهذكر آنها نبود از ايرادش صرفنظر نموديم ، خواننده مى تواند به تفاسيرمفصل مراجعه نمايد.
شايد دستور به حضرت مريم به اهتزاز شاخه درخت خرما : و هزّى اليك بجذع النّخلةتساقط عليك رطبا جنيّا(1440) نيز از سنخ لزوم حضور در صحنه كار باشد. هرچند معجزه يا كرامت قبل از آن پديد آمد و درخت خشك كه به صورت جذع بالى درآمده بودسر سبز و با ثمر شد و نيازى به اهتزاز حضرت مريم براى ريزش ميوه نبود، ولىفرمان خدا ناظر به لزوم كار هر چند ساده است .
جـمـله (هزى اليك بجذع النخلة ) كه به مريم دستور مى دهد درخت خرما را تكان دهد تااز مـيـوه آن بـهـره گيرد اين درس آموزنده را به او و به همه انسانها داد كه حتى در سختترين لحظات زندگى دست از تلاش و كوشش نبايد برداشت .