و زان هم که از فرط ناز و نعیم کند بار خشم تنعّم دو نیم
یکی ترساست در ناز و زر و عز مسلمانی چنین بی برگ و عاجز
و نه از آنهمه زرق و برقها و ناز و نعمتها و مجالس پر گناه اثرى باقى مانده است .
شاه عباس به ظاهر به فرزندانش علاقه زیادی داشت تا اینکه قیم پسر دومش، حسن در سال ۹۹۷ ه.ق در مشهد شورش کرد. بااینکه این شورش سرکوب شد، ولی خاطره کودتا علیه پدرش برای شاه عباس تداعی شد. محمد میرزا و اسماعیل میرزا (سومین و چهارمین فرزندان) در خردسالی از دنیا رفتند ولی شرایط برای سه پسر دیگر شاه به گونهٔ دیگری رقم خورد، وقتی در سال ۱۰۲۳ ه.ق سران چرکس مورد سوءظن، همه از دم تیغ گذرانده شدند و علاوه برآن نیز محمدباقر میرزای به ظاهر بیگناه که خود جریان شورش امیران را به شاه رسانده بود، در سال ۱۰۲۴ ه.ق در رشت به دستور پدرش به قتل رسید. شش سال بعد چهارمین پسر شاه، محمد خدابنده بود، که او نیز در هنگام بیماری شدید پدرش، زودهنگام از قزلباشان درخواست حمایت کرد که سرنوشت او نیز گرفتن چشمانش بود. در سال ۱۰۳۶ ه.ق تنها دو سال مانده به فوت شاه عباس، پنجمین پسرش امامقلی میرزا در حالیکه بیش از بیست و دو سال از عمرش نمیگذشت، سرنوشت مشابهی یافت. سرانجام شاه پسری که شرایط پادشاهی داشته باشد، نداشت و فرزندان شاهزادگان نیز بهخاطر عدم شورش احتمالی در حرمسرا با ناز و نعمت بزرگ شدند، تا فکر شورش به ذهنشان خطور نکند.
خوشبختى و سعادت ، چون گلشنى است كه روح و ريحان آن بندگى ، و عبادت مانندكالبد و تنى است كه جان و روان آن ، همانا اقبال قلبى بر حضرتذوالجلال و توجه باطنى به مبداء لم يزل ولايزال است و از اين جاست كه اين توجه واقبال ، مدار قبول اعمال و مركز دائره تماميت وكمال ، واقع شده است به دستيارى آن ، به روضه رضوان و بهشت جاودان مى توان سيدو در باغ و بستان خلد برين كه وصف ناز و نعمت آن بيرون از توانائى بشر است مىتوان خراميد و به وسيله آن از ملك به ملكوت مى توان رسيد و از خطه خاك به محيط پاكعالم افلاك ، ربط مى توان يافت و به عالم بالا، و كروبيان ملااعلى ، منتسب مى توانشد و به دست آويزى آن استفاضه فيض وجود از عالم غيب و شهود مى توان نمود. بارىتماميت و كمال امور مذكوره ، وابسته به تماميت وكمال اقبال قلبى بر خداى تعالى جلت اسمائه و عمت نعمائه است .
بر مشک رسد زلف تو را ناز و تکبر بر ماه رود روی تو را کبر و تطاول
به درستى كه اهل بهشت امروز در ناز و نعمت هستند و از هر فكر ديگر فارغند (55).
شکر لب سر درج گوهر گشود به ناز و کرشمه زبان برگشود
براستى مطالعه تاريخ زندگى فراعنه مصر، و ملوك سبا، و سلاطين كلده و آشور، وقيصرهاى روم با آن زندگانى افسانهاى و ناز و نعمت بيحساب ، و سپس مطالعه عواقبدردناكى كه بر اثر كفر و بيدادگرى طومار زندگانى آنها را در هم پيچيد براى همهكس و براى همه ما درس عبرتى است بزرگ و آشكار.
ولى مى دانيم كه اين وضع زياد طولانى نشد، حكومت اسلام ريشه هاى محكمى پيدا كرد وشاخه هاى آن نيرومند و قوى شد، سيل ثروت به كشور اسلام سرازير شد و دشمنان سرسخت كه در ناز و نعمت بودند به خاك سياه نشستند، اين همان چيزى است كه با جمله(متاع قليل ) در آيه به آن اشاره شده است .
تو نخل حسنی و جز ناز و فتنه بار تو نیست کدام فتنه که در چشم پرخمار تو نیست
مکن ناز و ادا چندین دلی بستان و جانی ما دماغ نازک من بر نمیتابد تقاضا را
ای ز سر، تا به قدم ناز و عطیب عضو عضو تو همه طیب طیب
بعضی از گربهها میتوانند حامل بیماری باشند، بدون اینکه از خود علایمی را نشان دهند. به این گربهها اصطلاحاً گربههای ناقل میگویند که باعث انتقال بیماری به سگ و گربه سالم میشوند. همچنین قارچهای درماتوفیتی میتوانند باعث ایجاد ضایعات دانهدانه مانند ریز بر روی پوست گربه شوند که در اثر ناز و نوازش در زیر دست حس میگردند. به این حالت اصطلاحاً التهاب پوست ارزنی میگویند.
چنين طرز تفكّرى همواره در جَريان است كه در تداوم خود پرستى ها تنها به جمع آورىاموال فكر مى كنند تا خود و خانواده و فرزندان خود را در ناز و نعمت قرار دهند،
در چنين زمانى كه زمامدار سابق بر اثر خوگيرى به زندگانى تواءم با ناز و نعمت وعيش و طرب ، لياقت اداره كشور را از دست داده بود، نادر كه در زير آفتاب سوزان و روى ريگهاى گداخته بيابانها پرورش يافته و با طوفان هاى زندگى و با رزم و شمشيرزنى خو گرفته بود و جسمى پولادين و روحى آتشين داشت ، برخاست . شرائط سخت زندگى و اوضاع و احوال تحقيرآميز آن روز ايران ، جسم و روح او را همانند جسم و روحيك ملت خمشمناك گداخته و آبديده ساخته بود.
آنـهـا نمى دانند كه اين اموال و فرزندان فراوان در حقيقت يك نوع عذاب و مجازات يا مقدمهعـذاب و كـيفر براى آنها است ، آنها نمى دانند كه خدا مى خواهد آنها را در ناز و نعمت فروبـرد تـا بـه هـنـگـام گـرفـتـار شـدن در چـنـگـال كـيـفـر الهـى ،تحمل عذاب بر آنها دردناكتر باشد، زيرا اگر درهاى نعمتها به روى انسان بسته شود وآمادگى پذيرش ناراحتيها پيدا كند مجازاتها زياد دردناك نخواهد بود
بادی تو بناز و بکام و لطفت احباب ترا ناز و کام داده
ترا باد این سرای خسروانی درو بنشین به ناز و شادمانی
به ناز و نعمت فر دوس کی گشاید دل مرا که کوی تو دا یم مقام خواهد بود